میشد اعتراض میكرد و تعبيرش هم اين بود كه اين زهرماريها چيست كه بالایمنبرها میگوئيد . يك وقت يك واعظی به او گفت اگر اينها را نگوئيم اصلابايد در دكان را تخته كنيم ! آن آقا جواب داد اينها دروغ است و نبايدگفته شود . از قضا چندی بعد خود اين آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودشتشكيل داد و همان واعظ را دعوت كرد ، ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفتمن میخواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتيب بدهم كه جز روضه راست در آنخوانده نشود و تو هم بايد مقيد باشی كه جز از كتابهای معتبر هيچ روضهاینخوانی ، و با تعبير خودش گفت از آن زهرماريها نبايد چيزی بگويی . واعظهم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت میشود . شب اول خود آقا در محرابرو به قبله نشسته بود ، منبر هم كنار محراب بود . آقای واعظ صحبتهايشرا كرد و موقع خواندن روضه شد ، شروع كرد به خواندن روضه و خود را مقيدكرده بود كه جز روضه راست چيزی نگويد ، اما هر چه گفت مجلس تكان نخوردو همين طور يخ كرده بود . آقا ديد عجب ، اين مجلس مال خودش هم هستبعد مردم چه میگويند ، زنها میگويند لابد آقا نيتش پاك نيست كه مجلسشنمیگيرد ، اگر آقا خودش نيتش درست بود ، اخلاص نيت داشت ، حالا كربلاشده بود . ديد كه آبرويش میرود چه بكند ؟ يواشكی و زير چشمی به واعظگفت يك كمی از آن زهرماريها قاطی كن . اين انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند ، خود دروغ ساز است و لهذاغالب جعلياتی كه شده است مقدمه گريز زدن بوده است . |