است . در بين راه نيز خطابه میخواند و میفرمايد : « الا ترون ان الحق لايعمل به و ان الباطل لا يتناهی عنه » ( 1 ) ، بعد در آخرش میفرمايد :« انی لا اری الموت الا سعادش و لا الحيوش مع الظالمين الا برما » ( 2 ) منمردن را برای خودم سعادت ، و زندگی با ستمگران را موجب ملامت میبينم .اگر بخواهم همه سخنان او را بيان كنم طولانی میشود . میپردازم به شبعاشورا و به نكتهای اشاره میكنم كه معمولا به اين نكات كمتر توجه میكنيم. هر كس ديگری ، هر شخصيت تاريخی ، در شرايطی قرار بگيرد كه حسينبنعلیعليهما السلام در شب عاشورا قرار گرفت ، يعنی در شرايطی كه تمام راههایقوت و غلبه ظاهری بر دشمن بر او بسته باشد ، و قطعا بداند كه خود واصحابش بدست دشمن كشته میشوند ، در چنين شرايطی زبان به شكايت بازمیكند و اين را تاريخ گواهی میدهد . جملاتی میگويند نظير : تف بر اينروزگار ، افسوس كه طبيعت با من مساعدت نكرد . میگويند وقتی ناپلئون درمسكو دچار آن حادثه شد ، گفت : افسوس كه طبيعت چند ساعت با منمخالفت كرد . ديگری دستش را بهم میزند و میگويد : روی تو ای روزگارسياه باد كه ما را به اين شكل در آوردی . پاورقی : 1 و 2 - بحارالانوار ، ج 44 ، ص 381 و تحفالعقول ، ص 176 و اللهوف ،ص 33 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص 232 و تاريخ طبری ، ج 6 ، ص 229 وتاريخ ابنعساكر ، ج 4 ، ص 333 و كشف الغمه ، ج 2 ، ص . 32 |