اباعبدالله در چه وقتی به ميدان آمد ؟ ( فكر كنيد ) عصر روزعاشورا است. تا ظهر هنوز عدهای از اصحاب بودند كه نماز هم خواندند . از صبح تا عصرتلاش كرده و بدن هر يك از اصحابش را غالبا خودش آورده و در خيمه شهداءگذاشته است . خودش به بالين يارانش آمده ، اهل بيتش را خودش تسلیداده است . گذشته از همه اينها ، داغهايی كه ديده است . آخرين كسی كهبميدان میآيد خودش است . خيال كردند كه در چنين شرايطی میتوانند باحسين ( ع ) مبارزه كنند . هر كسی كه جلو آمد لحظهای مهلتش نداد . فريادعمرسعد بلند شد كه مادرتان به عزايتان بنشيند ، به مبارزه كی رفتهايد ؟هذا ابن قتال العرب (1) اين پسر كشنده عرب است ، پسر علی بن ابيطالب(ع) است ، والله نفس ابيه بين جنبيه ( 2 ) بخدا روح پدرش علی ( ع ) دركالبد اوست ، به جنگ او نرويد . اين علامت شكست بود يا نه ؟ سیهزارنفر جنگ تنبهتن كردند با يك مرد تنهای غريب ، آنهمه مصيبت ديده ،آنهمه زحمت كشيده ، آنهمه تلاش كرده ، هم تشنه است و هم گرسنه ، شكستمیخوردند و عقب نشينی میكردند . نه تنها در مقابل شمشير اباعبداللهشكست خوردند ، در برابر منطقش هم شكست خوردند . اباعبدالله ( ع ) در روز عاشورا قبل از شروع جنگ ، دوسهبار خطابهانشاء كرد . واقعا خود آن خطابهها عجيب است ! كسانی كه اهل پاورقی : 1 - بحارالانوار ، ج 45 ص 50 و مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4 ص 110 ومقتل الحسين ، مقرم ، ص . 346 2 - بحارالانوار ، ج 44 ص 390 و ارشاد شيخ مفيد ، ص . 230 |