داشت ، يك احساسمنش وجود داشت . اگر در آن طرف مشرق زمين ، ملتديگری ( 1 ) دارد با قويترين و ثروتمندترين ملتهای جهان مبارزه میكند ،چرا مبارزه میكند ؟ آيا عدد يا ثروتش با آنها مبارزه میكند ؟ ابدا .احساس شخصيت و منش آن ملت مبارزه میكند . میگويد : من ترا به آقائیقبول ندارم ، من يا بايد زنده باشم روی پای خودم باشم و كسی بر من حكومتنكند ، و يا بايد نباشم . در حماسه حسينی آن كسی كه بيش از همه اين درس را آموخت و بيش ازهمه اين پرتو حسينی بر روح مقدس او تابيد ، خواهر بزرگوارش زينبسلاماللهعليها بود . راستی كه موضوع عجيبی است ، زينب با آن عظمتی كه ازاول داشته است و آن عظمت را در دامن زهرا عليه السلام و از تربيت علیعليه السلام بدست آورده بود ، در عين حال زينب بعد از كربلا ، با زينبقبل از كربلا متفاوت است ، يعنی زينب بعد از كربلا يك شخصيت و عظمتبيشتری دارد . ما میبينيم در شب عاشورا ، زينب يكی دو نوبت حتی نمیتواند جلویگريهاش را بگيرد ، يكبار آنقدر گريه میكند كه بر روی دامن حسين بيهوشمیشود ، و حسين عليهالسلام با صحبتهای خود زينب را آرام میكند .« لا يذهبن حلمك الشيطان » (2) . خواهر عزيزم ! مبادا هوس شيطانی بر تومسلط بشود و حلم را از تو بربايد ، صبر و تحمل را از تو بربايد . پاورقی : 1 - منظور ملت ويتنام است . 2 - بحارالانوار ، ج 45 ، صفحه 2 و ارشادشيخمفيد ، صفحه 232 و اعلامالوری، صفحه . 236 |