شخصيتهای حماسی كه اغلب در منظومههای حماسی از آنها ياد شده است ،جنبه نژادی و قومی دارند و اين اعم است از شخصيتهای افسانهای مثل رستم واسفنديار و يا شخصيتهای واقعی مثل جلال الدين خوارزمشاه در تاريخ ايران .غالبا قهرمانان يك قوم اعم از واقعی و افسانهای ، از آن نظر كه انتساببه آن قوم دارند ، احساسات آن مردم را تحريك میكنند . اصولا قهرماندوستی و قهرمان پرستی جزء سرشت بشر است . مخصوصا وقتی كه قهرمان ،تعلقی هم به انسان داشته باشد كه انسان بخواهد به او افتخار كند . اينقهرمانهای كشتی كه موفقيتی به دست میآورند ، براستی مردم برای آنهاابراز احساسات میكنند ، يا قهرمانی كه هالتر بلند كرده و ركورد را شكستهو مثلا سه كيلو بيشتر از ركورد جهانی بالا برده است ، چقدر تاجگل نثارشمیكنند ، و يا برای كسی كه كشتی گرفته و با يك فن ، حريف خود را ضربهفنی كرده است ، براستی ابراز احساسات میكنند . اينها به خاطر اين است كه قهرماندوستی و قهرمانپرستی در سرشت بشراست و ضمنا او از قهرمان ملت و قوم خودش تجليل میكند نه از قهرمانديگری . در كشتيهای بينالمللی افراد هر ملت چه آنهائی كه آنجا حاضرند وچه آنهائی كه از راديوها گوش میكنند ، احساساتشان متوجه هموطنان خودشاناست كه افتخاری برای وطن و قوم خودشان كسب كنند. ما وقتی داستان رستم واسفنديار و افراسياب و اينطور چيزها را میخوانيم، چون میگويند افراسياب |