میكند . اقباللاهوری میگويد سخنی پدرم به من گفت كه در سرنوشت من فوقالعادهاثر بخشيد . میگويد روزی در اطاق خود نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم ،پدرم آمد از جلوی اطاق من بگذرد ، رو كرد به من و گفت : محمد ! قرآن راآنچنان بخوان كه گوئی بر خودت نازل شده است . از آن وقت من هر وقت بهآيات قرآن مراجعه میكنم و آنها را مطالعه میكنم ، چنين فرض میكنم كهاين خدای من است كه با من كه محمد اقبال هستم دارد حرف میزند .در حديث داريم : « تغنوا بالقرآن » ( 1 ) كه چندين حديث ديگر بدينمضمون داريم . قدر مسلم ، مقصود اين است كه قرآن را با آهنگهای بسيارزيبا بخوانيد ، البته آن آهنگهايی كه مناسب لهو و لعب و شهوت آميز وشهوت آلود است ، بالضروره حرام و نامشروع است ، ولی هر آهنگی متناسببا حالتی برای انسان است . اوايلی كه ما طلبه بوديم در مشهد ، پير مردی بود كه به او آقا سيد محمدعرب میگفتند و قاری قرآن بود . اين مرحوم آقا سيد محمد عرب مرد بسيارمتدينی بود و مورد احترام همه علمای مشهد . شاگردان زيادی در قرائت قرآنتربيت كرد و قرائت را به دو معنی يعنی به دوجور تعليم میداد ، يكیاينكه قواعد علم قرائت را میآموخت كه متأسفانه پاورقی : 1 - بحارالانوار ، ج 92 ، ص 191 و جامع الاخبار ، فصل 23 ، ص 57. |