فهم دقيق در شناختهاى فقاهى
فقه دو اصطلاح دارد : 1 اصطلاح عام 2 اصطلاح خاص شرعى . فقه به اصطلاح عام عبارتست از فهم دقيق در موضوعات و مسائلى كه براى شخص فهم كننده بطور مستند به دلايل مناسب ، بوجود ميآيد . مثلا وقتى كه « فقه لغت » گفته مىشود مقصود فهم دقيق لغت با ريشهها و مشتقات و تحولاتى است كه به آن لغت مربوط مىباشد . همچنين « فقه حديث » موقعى بكار ميرود كه حديث
[ 335 ]
با اسناد و دلالت كلمات و جملات و ديگر احاديثى كه با آن حديث ارتباطى مثبت يا منفى دارند ، مورد تحقيق قرار بگيرد . با اين معنا كه براى فقه باصطلاح عام گفتيم ، ميتوان گفت : فقه اخلاقى ، فقه اقتصادى ، فقه تاريخ ، فقه هنرى فقه عرفان . . . اما فقه باصطلاح خاص شرعى عبارت است از « علم به احكام شرعيه فرعيه از دلايل تفصيلى آنها » البته مقصود از علم در تعريف مزبور بمعناى انكشاف صد در صد واقعيت نيست ، بلكه آن انكشاف است كه شامل روشنائى صد در صد واقعيت و هر گونه روشنائى كه حجيت آن در قلمرو شرع و يا ديگر نظام قانونى ثابت شده است . فقه در آيات قرآنى بجز يك آيه به اصطلاح عام وارد شده است . و يك آيه كه ميگويد :
1 فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدّينِ وَ لِيُنْذِروُا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ 1 ( آيا از هر جمعيتى گروهى كوچ نمىكنند تا بروند و در دين تحصيل فقه نمايند و موقعى كه به قوم خود برگشتند ،
آنانرا تبليغ كنند ، باشد كه آنان [ از بى بند و بارى ] بر حذر باشند ) .
البته « تفقه در دين » اگر چه در فقه باصطلاح خاص شرعى محدود نميشود ولى شامل همه معارف و حقايق دينى است كه بر مبانى دينى استوار ميباشند و فقه باصطلاح خاص شرعى كه عبارتست از فهم عالى همه شئون حيات عملى انسان ، از آشكارترين مصاديق « تفقه در دين » مىباشد . آياتى كه درباره فقه بمعناى عام در قرآن وارد شده است ، متعدد است از آنجمله :
2 وَ هُوَ الَّذى اَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةً فَمُسْتَقَرُّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ 2 ( و آن خداونديست كه شما را از يك نفس آفريده است بعضى از شما در رحم مادران و بعضى ديگر در قبرها براى ورود به ابديت بوديعت نهاده شدهايد . ما آيات را براى كسانيكه از فهم عالى برخوردارند ،
تفصيل دادهايم ) .
-----------
( 1 ) التوبه آيه 122 .
-----------
( 2 ) الانعام آيه 98 .
[ 336 ]
3 وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانى يَفْقَهُوا قَوْلى 1 [ خداوندا ] گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند . ) 4 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ اِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اَكَّنَّةً اَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فى اذانِهِمْ وَقْراً وَ اِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى اِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا اِنْ هذا اِلاَّ اَساطيرُ الْأَوَّلينَ 2 ( و بعضى از آنان بتو گوش ميدهد و ما در دلهاى آنان پردهها قرار دادهايم ، [ پستتر از آنند ] كه بفهمند و در گوشهاى آنان سنگينى قرار داديم [ پستتر از آنند ] كه بشنوند و هر آيهاى را كه ببينند ايمان بآن نمىآورند و آنگاه كه پيش تو آمدند جدل بازى براه مىاندازند ، آنانكه كفر ورزيدهاند ، مىگويند : اين گفتارها جز افسانههاى گذشتگان چيزى نيستند . ) 5 هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُونَ 3 ( آنان كسانى هستند كه ميگويند : به آنانكه پيرامون رسول اللّه را گرفتهاند ، انفاق نكنيد تا از پيرامون او پراكنده شوند و خزينههاى آسمانها و زمين [ منابع همه عوامل معيشت ] از آن خداست ولى منافقين نمىفهمند ) .