نتيجه سوم نبايد بجاى بدست آوردن علم درباره واقعيات بگمان و پندار و توهمات قناعت كرد .
در اول مباحث شناخت از ديدگاه قرآن به اين نكته مهم اشاره كرديم كه قرآن شناخت و معرفت را آن روشنائى ميداند كه « حيات معقول » را تفسير و آنرا از زندگى معمولى نا معقول جدا ميسازد .
با نظر بمعناى « حيات معقول » كه عبارتست از حيات استخراج شده از عوامل بوجود آورنده زندگى همراه با محاسبه عقلانى درباره همه شئون آن ،
براى رسيدن بهدف اعلا ، جدىترين واقعيات ميباشد كه با خيال بافى و پندار بازى و توهم گرائى سازشى ندارد . قناعت بگمان بى اساس درباره با اهميتترين مسئله حيات كه آغاز و پايان هدف آنست ، نه تنها مبتنى بر شناخت قابل قبول نيست ، بلكه تباه كننده اصل حياتست كه نمود شناخت بدان داده شده است ، يعنى براى گريز از تكليف آن گمان بى اساس شناخت تلقى شده است اين حقيقت كه كسى كه نمىخواهد بداند از كجا آمده است و بكجا مىرود و براى چه به اينجا آمده است ؟ و ميخواهد اين سؤالات را با پاسخهاى خيالى و پندارى منتفى بسازد ، او با خويشتن بمبارزه برخاسته است جدىترين حقيقتى است كه براى بشريت مطرح است . با اين بيان ميتوان به
[ 241 ]
ناتوانى اسف انگيز بشرى پى برد كه چگونه از بيان اصول اساسى حيات خود كه بدون علم به كيفيت آغاز و انجام و هدف اعلاى آن ، امكان پذير نيست .