نوع يكم حيرت ايستا
و منفى كه از احساس وصول به بن بست در شناختها بوجود ميآيد و از حركت متفكر به جلو مانع ميگردد . اينان همان متفكران هستند كه پايان دانشها را شك و ترديد و توقف ذهن تلقى نموده ،
حتى آن مراحل از دانشها را هم كه سپرى نمودهاند ، با شك و ترديد و حيرت مشوش و تاريك ميسازند . از اين نوع است شك و ترديدها و حيرتهائى كه بدون سابقه علمى و آگاهى از واقعيتها در ذهن برخى مردم بوجود ميآيد ،
اين شك و ترديد و حيرتها كه معلول جهل است ، گاهى بجاى شك و حيرتهاى فلسفى عامل تسليت و دلخوشى براى نادانان ميباشد آنان براى تثبيت نادانى
[ 119 ]
خود به اظهار حيرت بعضى از شخصيتهائى مانند خيام تكيه ميكنند و ميگويند :
بله ، خيام هم چنين و چنان گفته است . بله ما در اين دنيا از واقعيتها بيخبريم .
پاسخ اين نادانان اينست كه بآنان گفته شود :
تو بيخبرى بيخبرى كار تو نيست
هر بى خبرى را نرسد بيخبرى
برو درس بخوان و تلاش كن و ببين ميتوانى خبرى بدست بياورى يا نه .