نتايج آياتى كه در اين مبحث مطرح شده است
نتيجه يكم قساوت و سختى دل از سختى سنگ شديدتر است ، زيرا سنگ قابل انفجار است ، ولى هنگاميكه قلب قسى شد و به مرحله فرعونى و چنگيزى و نرونى و سياستمدارى ماكياولى گرى رسيد ، نيروهاى همه دنيا قدرت منفجر ساختن آنرا ندارد .
نتيجه دوم الهامات و وحى و بارقههاى سازنده مربوط به قلب است نه تعقل معمولى حرفهاى كه كارگر استخدام شده خود طبيعى است .
نتيجه سوم اتحاد ميان انسانها از راه قلب است ، نه عقول نظرى جزئى كه قدرت رها شدن از چنگال حواس تجزيه طلب و خود طبيعى سودجو را ندارد .
نتيجه چهارم اطمينان و آرامش در « حيات معقول » از آن قلب است . اين آرامش و اطمينان از حق شروع و در حق ختم ميشود . و ماداميكه قلب مسخ نشده است و هويت طبيعى خود را از دست نداده است ، اضطراب و تشويش در سرنوشت انسانى دست از آن بر نخواهد داشت ، تا رابطه خود را با خدا بطور صحيح بر قرار بسازد . استناد اطمينان و آرامش به قلب در سورههاى زير آمده است المائده 113 و الانفال 10 و النحل 106 و 112 .
نتيجه پنجم آنچه كه آدمى ميتواند بعنوان محصول « حيات معقول » و ارمغان وجود خويش به بارگاه خداوندى ببرد ، فقط و فقط « قلب سليم » است كه بايد در اين دنيا براى بدست آوردن و ساختن آن حد اكثر كوشش انجام بگيرد .
اين قلب سليم است كه ميتواند جهان و انسان و ارزشهاى آندو را بشناسد و بس .
نتيجه ششم كبر و نخوت و خود آرائى و خود نمائى كه پديدههائى از بيمارى خود محورى ميباشند ، معلول بسته شدن فعاليتهاى سازنده قلب است ، هنگاميكه اين قطب نماى انسانى مختل شد و هنگاميكه اين مهمانسراى الهى ويران گشت ،
موقعيكه اين مدار انسانيت منحرف شد ، ديگر نيك و بد و احترام ذات و بطور
[ 329 ]
كلى هست و نيست و بايد و نبايد و شايد و نشايد مسخرهاى بيش نخواهند بود .
نتيجه هفتم در آن هنگام كه غرايز حيوانى ، مشاعر و ادراكات و تعقل آدمى را در استخدام خود بزنجير كشيد ، هيچ صداى سازنده بگوش چنين جانورى راه نخواهد يافت .
نتيجه هشتم كينه توزيها و عداوتهائى كه در درون انسانهاى حيوان صفت و نيتهاى پليد آنان بالاخره بروز خواهد كرد ، آنان گمان ميكنند خباثت درونشان را ميتوانند تا ابد مخفى بدارند ، عفونت لجن درونشان را نميتوانند از مشام تيز انسانها بپوشانند . اين خود پرستان ضد بشرى كه مشام خودشان را با بوى متعفن درونشان از كار انداختهاند ، نه تنها از احساس آنچه كه در درونشان ميگذرد غافلند ، بلكه تشخيص همه چيز را از دست داده و بروز و عدم بروز پليديهاى باطنشان را هم يكى ميدانند ، فقط فرود آمدن كيفر و انتقام الهى بر مغز آنان است كه ميتواند بيدارشان بسازد و بفهمند كه چه بودند و چه شدند .
نتيجه نهم بيماريها و لغزشهاى قلب مستند به خود انسان است . خداوندى كه سرمايهاى گرانبها را بنام قلب به انسان عنايت فرموده است ، آنرا بى علت تباه نميسازد . اين خود انسانست كه با انحرافات اختيارى و ارتكاب گناهان قلب هميشه فعال خود را از كار ميندازد و آنرا بصورت عامل زشتىها در ميآورد .
شرح صدر صدر در فارسى به سينه ترجمه ميشود و از موارد استعمالات اين كلمه چنين بر ميآيد كه دائره صدر وسيعتر از قلب است ، چنانكه دائره قلب وسيعتر از فؤاد است و ممكن است هر يك از اين موضوعهاى سهگانه بعدى از ابعاد قلب بمعناى عام بوده باشد . آيات مربوط به صدر در قرآن مجيد در 44 مورد ديده ميشود . از مختصات مهم صدر تنگى و گشادگى و ظرفيت آنست . در آن آياتى كه اين مختص تذكر داده شده است ، گشادگى و ظرفيت داشتن صدر را با پذيرش اسلام و تنگى و محدوديت آنرا با كفر و انحراف توصيف
[ 330 ]
نموده است . از آنجمله :
1 فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ اَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ 1 ( و كسى را كه خدا بخواهد هدايت كند ، شرح صدر ( سينه ) براى پذيرش اسلام به او عنايت مينمايد ) 2 وَ مَنْ يُرِدْ اَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً 2 ( و كسى را كه خدا بخواهد گمراه كند صدر او را تنگ و بزحمت ميندازد ) .
3 اَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْأِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ 3 ( آيا كسى كه خداوند سينه او را براى اسلام گشوده و با نورى از پروردگارش زندگى ميكند ) مانند كسانيست كه از اين نعمت عظمى خود را محروم ساختهاند با نظر بهمه موارد استعمالات اين كلمه در قرآن ميتوان جامع مشترك همه آن موارد را درون سينه بطور عموم در نظر گرفت كه هر انسانى كه رو به خيرات و كمالات انسانى الهى حركت كرد همه فعاليتهاى درونى او با وضع طبيعى خود كه خدا مقرر فرموده است ، بجريان ميفتند و بدين سبب شخص مفروض هيچگونه فشار و تنگى و محدوديت در ديدگاه و ميدان « حيات معقول » احساس نميكند و بالعكس كسى كه رو به شرور و پليديها و انحرافات حركت كند فعاليتهاى درونى و وضع طبيعى خود را از دست ميدهد و صدر وى با آن عظمت وسعت و گنجايش خود را از دست ميدهد .
فؤاد اين كلمه در قرآن مجيد در 16 مورد وارد شده است . و با نظر به مجموع موارد استعمال اين كلمه چنين بنظر ميرسد كه فؤاد حساسترين و لطيفترين عامل درك در قلب است ، بطوريكه رؤيت الهى به آن نسبت داده شده است :
1 ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَآى 4 ( فؤاد آنچه را كه ديده است خلاف واقع نبوده است . )
-----------
( 1 ) الانعام آيه 125 .
-----------
( 2 ) الانعام آيه 125 .
-----------
( 3 ) الاسراء آيه 22 .
-----------
( 4 ) النجم آيه 11 .
[ 331 ]
گويا جايگاه اضطراب متزلزل كننده حيات فؤاد است كه خداوند ميفرمايد .
2 كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ 1 ( بدينسان تا فؤاد ترا تثبيت كند ) .
3 وَ اَصْبَحَ فُؤادُ اُمِّ مُوسى فارِغاً 2 ( و فؤاد مادر موسى ( ع ) آرامش پيدا كرد ) . چنانكه شديدترين عذاب ، عذابى است كه فؤاد را ميسوزاند .
4 نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ . الَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ 3 ( آتش شعله ور الهى كه سر به فؤادها ميزند ) .