نتايج آياتى كه در اين مبحث مطرح شده است .
نتيجه يكم با اينكه ميدانيد مسئله اموال و مواد معيشت ، مسئله ايست حياتى و ميدانيد رشوه به حكام نابود كردن حق و احياى باطل است ، با اينحال چگونه مرتكب اين تبهكاريها ميشويد ؟ مگر تعهد كردهايد كه علم را با جهل يكسان بگيريد ؟ معناى اينكه شما ميدانيد كه خودكامگى در بجريان انداختن اموال و مواد و معيشت به تباهى مجتمع منتهى ميگردد ، يعنى ميدانيد كه زندگى منطقى شما وابسته به تنظيم قانون مسائل مالى و تبعيت از آن نظام قانونى است كه در صورت ورود اختلال به آن نظام معيشت خود شما هم مختل خواهد گشت .
نتيجه دوم اى آگاهان و هشياران ، شما بخوبى ميدانيد كه دين الهى همان دين ابراهيم خليل ( ع ) است كه اسلام ناميده ميشود و رسالت اين دين الهى را خداوند متعال به محمد بن عبد اللّه ( ص ) سپرده است . حالا كه شما ميدانيد و يا با مراجعه به « اهل علم و اهل ذكر » ميتوانيد بدانيد كه دين مستقيم و محفوظ از تحريف همين است كه من آوردهام چرا اختلافى براه مىاندازيد ؟ آرى شما ميدانيد و يا ميتوانيد بدانيد ، مسئوليت شما بر مبناى دانستن است پس به چه علت اين دانستن را نديده ميگيريد ؟ نتيجه سوم پس از بوجود آمدن علم به حق و حقيقت ، براى پوشانيدن آن ، با كلمات بازى نكنيد و جملات كتاب الهى را براى فريفتن خود و ديگران زير و رو و منحرف مسازيد . اين خود فريبى حق و حقيقت را از بين نميبرد و آنرا نميپوشاند .
[ 164 ]