هدف نا معقول براى شناختهاى تقليدى
در يكى از مباحث گذشته ( آن مسائل حياتى كه تقليد در آنها كشف از تباهى زندگى مىكند ) هفت مسئله را مطرح نموديم كه تقليد درباره آنها واقعا كشف از تباهى زندگى مينمايد . شناخت تقليدى در آن مسائل با ادعاى انسان بودن سازگار نيست . اين مطلبى است كه با جمله زير به ابن سينا نسبت داده شده است :
من قال أو سمع بغير دليل فليخرج عن ربقة الأنسانية ( اگر كسى بدون دليل چيزى را بگويد يا بشنود ، از گروه انسانها خارج شود ) چه هدفى نا معقولتر از اينكه شخص براى درك و پذيرش حيات خود ،
احتياج به شناخت و تصديق و امضاى ديگران داشته باشد از جمله هدفهاى نا معقول تقليد ، باز كردن موقعيت چشمگير در جامعه است كه متاسفانه رواج و رونقى دارد ، اين هدفگيرى نابخردانه به اضافه اينكه قدرت انديشه و تعقل را تباه ميسازد ، ارزش شناختهاى واقعى و اصيل را از بين ميبرد ، زيرا تشخيص اينكه اظهارات اين گوينده يا اين هنرمند يا اين آموزنده مستند به شناخت اصيل است يا تقليدى ، از عهده اغلب مردم بر نميآيد .
مخصوصا با در نظر گرفتن اينكه گاهى طفيلىهاى معرفت چنان ماهرانه و با حماسه و بازيگرى دست بكار ميشوند ، كه از خود صاحبنظران اصيلتر مينمايند چنانكه در داستان « خر برفت و خر برفت و خر برفت » مولانا مشاهده كردهايم . گاهى هدف گيرى از شناختهاى تقليدى اشباع حس واقع گرايى است .
اين عده از اشخاص واقعا هم ميخواهند واقعيات را درك و دريافت نمايند ،
ولى گمان ميبرند اين حس بس شريف با شناختهاى تقليدى اشباع خواهد گشت ، اين يك هدف گيرى نا معقولى است كه بجاى كوشش براى بدست آوردن عسل و خوردن و چشيدن طعم لذيذ آن ، به جنباندن لبها و بر هم زدن آنها و گفتن « به به » و ديگر حركات عضوى قيافه كه خورندگان عسل واقعى ابراز ميكنند قناعت ميورزد
[ 40 ]