شناختهاى اكتشافى
آنچه كه از مجموع ملاحظات در اپيستمولوژى ( معرفت شناسى ) و رشتههاى مربوط روانشناسى و فلسفههاى مربوط به علوم انسانى برميآيد ، اينست كه ريشه اصلى اين شناخت و هويت آن ، هنوز كاملا روشن نگشته است . آنچه كه مسلم است و از جنبه علمى ميتوان بررسى نمود ، حالت ذهنى مكتشف پيش از اكتشاف و پس از آن است . اما لحظات حقيقى اكتشاف و هويت اين پديده در مغز مكتشف ، هنوز در ابهام كلى است . توضيح اينكه : اكتشاف يك نويابى است كه پس از تكاپوى محقق در مسائل مربوط بموضوع كشف شده بروز ميكند و اين جريان تقريبا بقرار زير است :
1 كوشش و تكاپوى صميمانه و با عشق و علاقه به واقعيت .
2 بدست آوردن معلومات لازم براى باز شدن ذهن و گرفتن واقعيتهاى مربوط به موضوع .
3 اميد محرك براى وصول به موضوع ، در صورتيكه پيگردى و تحقيق براى موضوع هدف گيرى شده باشد .
مثلا محقق ميخواهد علت انبساط اجزاء جسمى را در بعضى از حالات بداند ، و ميداند كه انبساط معلول علت مخصوصى است كه با اجزاء جسم تماس برقرار ميكند . او عدهاى از احتمالات را براى علت بودن طرد كرده ، حرارت را بعنوان علت مورد پيگردى قرار داده است . و اما آن اكتشافاتى كه بدون هدف گيرى انجام شده است ، مانند اشعه ايكس كه بدون هدف گيرى رونتگن كشف شده است از سه شرط مزبور بر كنار است . حال اين گونه اكتشافات چيست ؟ كه حتى كتابى بنام « سرنديبى بودن دانشها » دربارهاش نوشته و اثبات كردهاند كه شماره فراوانى از اكتشافات بدون هدف گيرى پيشين صورت
[ 74 ]
گرفته است ، مسئله ديگرى است كه در پايان همين مبحث مطرح خواهيم كرد .
4 اسرار آميزترين موضوعى كه در پديده شناخت اكتشافى وجود دارد ،
احساس نوعى از آزادى ذهنى ما فوق توصيف است . ذهن در اين حالت از همه گونه زنجيرهاى اصول و قوانين و امواج هوايى و طبيعى رهايى احساس نموده ، ناگهان روشنائى تازهاى را در خود احساس مينمايد . دليل اين رهائى و آزادى آن است كه پس از بروز اكتشاف در روشنائى مزبور مكتشف نميتواند آن حالت ذهنى را به معلومات و خواستهها و هدفگيرى پيشين خود تجزيه نموده و سهم هر يك از آنها را در اكتشاف معين نمايد .
5 از قراين و شواهد اطمينان بخش چنين بر ميآيد كه ذهن مكتشفين در حال اكتشاف از يك عامل نا شناخته مغزى بهره بردارى ميكند اگر چنين عاملى فرض نشود ، نميتوان خود را با كلماتى از قبيل هوش و استعداد و فراوانى معلومات و غير ذلك فريب داد ، زيرا همه اين پديدهها در افرادى فراوان وجود دارد و نميتوان آنها را بعنوان علت كافى براى اكتشاف در نظر گرفت ، اگر چه لزوم حتمى دارند . مطلبى را كه كلودبرنار در مقدمه طب آزمايشى گفته است ،
براى توضيح همين معنى ياد آور ميشويم . او ميگويد : « هيچ قاعده و دستورى نميتوان بدست داد كه هنگام مشاهده امرى معين در سر محقق فكرى درست و مثمر كه يك نوع راهيابى قبلى ذهن به تحقيق صحيح باشد ، ايجاد شود . تنها پس از آنكه فكر به وجود و ظهور آمد ميتوان گفت : چگونه بايد آن را تابع دستورهاى معين قواعد منطقى مصرح كه براى هيچ محقق انحراف از آنها جايز نيست ، قرار داد و لكن علت ظهور آن نا معلوم و طبيعت آن كاملا شخصى است و چيزى است مخصوص كه منشأ ابتكار و اختراع و نبوغ هر كس شمرده ميشود » 1 . در اين عبارات علت بروز اكتشاف را نامعلوم و شخصى معرفى ميكند . ممكن است ما رويدادهايى را كه در حال اكتشاف وجود دارند ، تا
-----------
( 1 ) شناخت روشهاى علوم فيليسينشاله ترجمه آقاى يحيى مهدوى ص 42 .
[ 75 ]
حدودى بيان كنيم : به اضافه چهار موضوعى كه در شمارههاى 1 ، 2 ، 3 و 4 متذكر شديم ، موضوع ششم را هم براى آشنايى بيشتر با شرايط پديده اكتشاف بميان بكشيم :
6 نشاط و وجد فوق العاده عالى كه بوسيله اكتشاف نصيب مكتشف ميگردد ، ممكن است آن عامل نا شناخته را بدين ترتيب توضيح بدهد كه انسان مكتشف بعدى از نهاد خود را در آن اكتشاف در مييابد . مانند مادرى كه بعدى از نهاد خود را در كودكى كه ميزايد ، در مييابد . آيا مكتشف با رسيدن به يك حقيقت تازه ، به حقيقتى از نهاد خود نرسيده است ؟ بهمين جهت است كه گفتار سقراط كه « كار من مامائى است و با گفتار و تدريس كمك ميكنم كه مردم حقيقتى را كه دارند ، از خود به ظهور برسانند » هنوز هم بعنوان پاسخ قابل توجه به مسئله اكتشاف ، تلقى ميگردد . نوع شناخت اكتشافى عبارتست از كيفيتى مخلوط از عمل ذهن و انعكاس در صحنهاى آزاد در ذهن و بدين جهت اين شناخت قابل مقايسه با شناختهاى ديگر نميباشد . البته مسير اكتشافات پس از بروز كمپيوترها دگرگونيها پيدا كرده است .