نتايج آياتى كه در اين مبحث مطرح شده است
نتيجه يكم در آيات مربوط به ذكر و تذكر و ذكرى دو معناى عمده منظور شده است :
معناى يكم به ياد آوردن حقايق و واقعيات .
معناى دوم شناخت بطور عمومى . آياتى كه تذكر به معناى ياد آورى را مطرح مىكند ، اين نكته مهم را در بر دارد كه اغلب انسانهائى كه از خرد و هشيارى برخوردارند ، حقايق اصيل را بوسيله عقل و وجدان خود دريافتهاند و همچنين در جريان آموزشها و پرورشها مقدار قابل توجهى از حقايق اصيل به انسانها قابل درك ميگردد ، ولى هوسبازيها و خود محورىها و غوطه خوردن در كامجوئىها ، آن حقايق را از صحنه آگاهى ذهن دور مىسازد ، لذا تذكر دادن دائمى مردم از طرف رهبران انسانيت ضرورى مىباشد .
اين مضمون در آيه « وَ ذَكِّرْ اِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ » 1 با وضوح كامل ديده مىشود ، زيرا شخصى كه با صفت ايمان موصوف است ، حقايق مربوط به ايمان را ميداند و معذلك خداوند دستور به تذكر ميدهد . آرى بشر فراموشكار است . لذا بجرئت ميتوان گفت : بيش از آنكه قربانى جهالتش باشد . قربانى فراموشكارى خويش است كه از اهميت ندادن به حقايق ناشى ميگردد و بهمين
-----------
( 1 ) الذاريات آيه 55 .
[ 279 ]
جهت است كه خدا به انسانها تعليم ميدهد كه در هنگام نيايش بگويند :
رَبَّنا لا تُؤآخِذْنا اِنْ نَسينا اَوْ اَخْطَاْنا 1 ( اى پروردگار ما ، اگر فراموش كرديم يا خطا نموديم ، ما را مواخذه مفرما ) .
معناى دوم احتمال قوى ميرود كه تذكر در بعضى آيات دليل فطرى بودن حقايق سازنده انسانى باشد كه بشر براى خود پذيرفته است . آيهاى كه مىگويد :
اَ لَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنى آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُبينٌ .
وَ اَنِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ 2 ( اى فرزندان آدم ، مگر با شما عهد نبستهام كه شيطان را نپرستيد او براى شما دشمن آشكاريست و مرا بپرستيد ،
اينست صراط مستقيم ) .
بمعناى تعهد فطرى است و همچنين آيهاى كه ميگويد :
وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلى اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتٌ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا اَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ اِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ 3 ( و هنگاميكه پروردگار تو نسل بنى آدم را از پشتشان گرفت و آنان را بر خودشان شاهد گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم ، آنان گفتند : آرى ، تا روز قيامت نگويند : ما از اين غافل بوديم ) .
آيه 30 در سوره الروم فطرى بودن تعهد دينى را صريحا متذكر شده و ميگويد :
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدينِ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ 4 ( پس روى خود را براى دين حنيف بگردان و بر پا دار ، [ اقامه دين ] فطرت خداونديست كه
-----------
( 1 ) البقره آيه 228 .
-----------
( 2 ) يس آيه 60 و 61 .
-----------
( 3 ) الاعراف آيه 172 .
-----------
( 4 ) الروم آيه 30 .
[ 280 ]
مردم را بر مبناى آن آفريده است ، خلقت خداوندى را تبديل و دگرگونى نيست ، آنست دين بر پا دارنده ولى اكثر مردم نميدانند ) .
مباحث مربوط به فطرت در مجلد اول از همين ترجمه و تفسير مشروحا بررسى شده است . گروهى از حكماء و دانشمندان فطرى بودن حقايق را گوشزد نمودهاند . از آنجمله سقراط ميگويد : « مردم حقيقت را در درون خود دارند و كار ما در تعليم و تربيت مامائى است كه كمك كنيم تا مردم حقيقت را بزايند . در جملهاى از امير المؤمنين ( ع ) در نهج البلاغه در هدف بعثت پيامبران چنين آمده است :
ليثيروا فيهم دفائن عقولهم ( تا برانگيزانند در مردم حقايقى را كه در عقولشان پوشيده شده است .