حقيقت دوم نگرش تركيبى
كه چهره آيات بودن جهان طبيعت را بخوبى روشن مىسازد ، عبارتست از برقرار كردن رابطه ميان فهم صاف و ناب با جهان عينى . اين فهم صاف و ناب موقعى در مغز انسان بوجود ميآيد كه بتواند از تنگناى رابطه تأثير و تأثر طبيعى محض با نمودهاى جهان عينى بالاتر قرار بگيرد و جريان اصلى وابستگى اين چشمه سار را به منبع حقيقى آن دريابد ممكن است برخى از متفكران بگويند : بالاتر قرار گرفتن از تنگناى رابطه تاثير و تاثر طبيعى محض با نمودهاى جهان عينى ، يعنى چه ؟ مگر مىشود توى آب رفت و خيس نشد ؟ ما جزئى از جهان طبيعتيم و در هر گونه ارتباطى كه
-----------
( 1 ) آل عمران آيه 190
[ 133 ]
با جهان برقرار نمائيم ، بروز تأثير و تأثر ميان ما و جهان جبرى و حتمى است ،
بنا بر اين ما چطور مىتوانيم از اين جبر شوخى ناپذير خود را رها بسازيم ؟
درك پاسخ اين اعتراض دشوار نيست : دقت فرمائيد : دو شخص را در نظر بگيريد كه ميان آندو يك مسئله مادى وجود دارد ، مثلا يكى از آندو صد ريال از ديگرى طلبكار است و در عين حال معناى عدالت و ارزش آنرا نمىداند . آن شخص دوم كه بدهكار است ، آنقدر قدرتمند است كه مىتواند صد تومان طلب آن طلبكار را ادا نكند ، ولى بدانجهت كه قدرت بدهكار مانع از عدالت ورزيدن تقليدى وى نيست ، صد تومان را به انگيزگى همان عدالت به طلبكار ناتوان ادا مىكند ، در اين جريان عدالتى بوقوع پيوسته است كه نه طلبكار عظمت و ارزش آن عدالت را مىفهمد ، زيرا فقط تحت تأثير و تأثر صد تومان است و نه آن بدهكار كه ارزش عدالت را از روى تقليد درك كرده است . ولى يك ناظر آگاه از عظمت و ارزش عدالت با فهم صاف و ناب كه در جريان مزبور مينگرد ، از احساس نمودى از عدالت در دريائى از لذت روحى غوطه ور مىشود ، زيرا او در حادثه مزبور بالاتر از تأثير و تأثر صد تومان قرار دارد و بالاتر از عدالت تقليدى به آن رويداد مىنگرد در صورتيكه طلبكار فقط صد تومان خود را مىخواهد و بدهكار هيجان روانى وابسته خود را بر ديگران اشباع مينمايد ولى آن ناظر آگاه از عظمت و ارزش عدالت كه با وجود قدرت بر خلافش تحقق يافته است ، معناى بسيار والائى از عدالت را درك نموده و آرزو مىكند كه ايكاش آن طلبكار طلب خود را بعنوان دفاع از حق خود كه اصلى مقدس از اصول عدالت است ، استيفاء مينمود و آن بدهكار هم با انگيزگى ايفاى حق كه اساسىترين اصول عدالت است ،
طلب طلبكار را پرداخت مىكرد . اين نگرش به عدالت ما فوق تأثير و تأثر از رابطه نمودهاى عينى است كه مجراى محسوس عدالت است . با اين مثال مىتوان چگونگى بالا رفتن انسانرا از تنگناى رابطه تأثير و تأثر در
[ 134 ]
جهان طبيعت را دريافت نموده ، جنبه آيات بودن آنرا درك كرد ، چنانكه ميتوان از مطالعه رياضى محض در اجزاء يك منظره زيبائى طبيعى بالاتر رفته و زيبائى آنرا براى درك و فهم مطرح نمود . منظره مورد مطالعه و درك در هر دو حال ( مطالعه رياضى محض و درك و فهم زيبائى ) يك حقيقت است ، ولى هر يك از دو نگرش ، درك بعدى از آن حقيقت عينى را اثبات مىكند . هيچيك از دو ارتباط مزبور ( رياضى و زيبائى ) خيال و پندار نيست ، چنانكه هيچيك از دو ارتباط مزبور آن حقيقت عينى را تجزيه عينى نمىنمايد . پس نگرش به جهان عينى بعنوان آيات الهى كه ناشى از بينائى عالى در جهان و بالاتر رفتن از ارتباط و تأثير و تأثر طبيعى محض ما بين انسان و جهان است ، نه خيال و پندار است و نه واقعيت را تجزيه مىكند ، بلكه اين يك بينائى ناب در جهان است كه حكمت و آهنگ كلى آن را در مىيابد :
رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً 1 ( اى پروردگار ما ، جهان به اين عظمت را كه تبلورگاه حكمت و مشيت تست ، باطل نيافريدهاى ) حال كه با دو نوع نگرش تحليلى عقلانى و تركيبى حكيمانه ميتوان آيات بودن همه اجزاء جهان و روابط آن را درك كرد ، آيا اعراض از اين دو نوع نگرش و محبوس شدن در تنگناى جريان تأثير و تأثر با جهان عينى تكبر و استكبار در برابر آيات آن نيست ؟ چه تكبرى بالاتر از اينكه آدمى به شناختهاى معمولى خود كه محصولى از موضع گيرى محدود در برابر طبيعت است ، ارزش مطلق قائل شود و حتى براى يك لحظه به فرا رفتن از آن موضع گيرى رضايت ندهد ؟
تشبيه اعجاز آميز آيه ششم از سوره انفال را كه ميگويد :
كَأَنَّما يُساقوُنَ اِلَى الْمَوْتِ ( گوئى به طرف مرگ رانده ميشوند . ) دقت فرمائيد ، يعنى دست برداشتن از موضع گيرى ضد حق كه به آن چسبيدهاند ، مانند رانده شدن به سوى مرگ است ، زيرا زندگى خود را در همان موضع گيرى مىبينند اين آيه را در مبحث بعدى ملاحظه خواهيم نمود .
-----------
( 1 ) آل عمران آيه 191 .
[ 135 ]
در آياتى از قرآن مجيد اعراض از درك آيات الهى را در جهان هستى عامل سقوط و استحقاق عذاب ابدى معرفى نموده است . از آنجمله :
وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَروُا عَنْها اوُلئكَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ 1 ( كسانيكه آيات ما را تكذيب كردند و از شناخت آنها و عمل بمقتضاى آنها تكبر ورزيدند ، آنان اصحاب آتشند و در آتش پايدارند ) . اين مضمون در آياتى متعدد از قرآن آمده است . چنانكه بيان عظمت و اعتلاى روحى كسانيكه با چشم و گوش باز و عقل و وجدان سالم آيات الهى را درك و رفتار و عقيده خود را از آن آيات بهره بردارى نمودهاند ، در چند مورد از قرآن تذكر داده شده است .