شرط عدالت تقليد شونده در شناختها و عملهاى تقليدى
عدالت چيست ؟ عدالت يعنى رفتار اختيارى مطابق قانون كه مستند به درون تصفيه شده ميباشد . اين شرط در مواردى اهميت حياتى دارد كه تقليد كننده هيچ راهى براى رسيدن به حقيقت ، جز عمل و نظر تقليد شونده نداشته باشد .
اما در مواردى كه تقليد كننده خود ميتواند اطلاعات لازم و كافى بدست بياورد ،
احتياج ضرورى به عدالت به اهميت فرض بالا نيست . آيا تا كنون درباره اهميت شرط عدالت در صاحبنظرانى كه مورد تقليد و پيروى قرار ميگيرند ،
بخوبى انديشيدهايد ؟ آيا تا كنون علم پرستان علم نشناس اجازه دادهاند كه تفكر درباره اين شرط حياتى براى انتقال شناختها از لا بلاى كتابهاى اخلاقى و ارزشى اخراج و به ميدان مباحث علمى « شناخت شناسى » وارد شده و در حل اين مسئله به ما كمك نمايد ؟ نه هرگز هر وقت چنين پيشنهاد كنيد كه آقايان بگذاريد براى انتقال صحيح شناختها شرط عدالت را ضرورى قلمداد كنيم ، اين پاسخ را ميشنويم كه : « علم را تحقير نكنيد » ، « علم را مسخ
-----------
( 1 ) مجموعه آثار فارسى شهاب الدين سهروردى .
[ 24 ]
نكنيد » . خود گويندگان اين پاسخ با همين جملات نه تنها علم را تحقير مىكنند و آنرا مسخ مينمايند ، بلكه اساسىترين قانون علم را كه اصل عدم تناقض ناميده ميشود . نابود ميسازند ، زيرا از يك طرف لزوم تكامل انسانى را در ارتباط با واقعيات ، مانند يك قانون ضرورى جبرى معرفى ميكنند ، از طرف ديگر با عدم اشتراط عدالت در انتقال شناختها ، عامل انسانى شناخت را به حال خود آزاد ميگذارند و ميدانيم كه اين آزادى در ميان حلقههاى زنجير گرانبار خود خواهى با شديدترين جبر تقصيرى عمل ميكند . آيا قانون ضرورت شناخت واقعيات با قانون جبرى خود خواهى تناقض ندارد ؟ اگر ميخواهيد اهميت شرط عدالت را كه مانع هر گونه شيادى و خودخواهى و سودجوئى است ، بدرستى در يابيد ، جملات زير را كه از يك مقاله نقل ميكنيم حد اقل دو بار دقيقا مطالعه فرمائيد : « بطور كلى اندرسكى به استثناى چند تن از محققين با ذكر نام ، علماى علوم اجتماعى را متهم ميكند كه كمتر خود را وقف حقيقت يابى ميكنند و بيشتر به پول و شهرت و نام چسبيدهاند كه البته در مقام مقايسه ، به ترتيبى كه پيش گرفتهاند ، خيلى سريعتر ميتوانند به خواست خود برسند . به گفته او در علوم اجتماعى افراد خيلى كم سواد و بسيار غافل متوجه ميشوند كه ميتوانند به سهولت تمام يك محقق و استاد بشوند . . . . هدف اندرسكى از انتشار اين كتاب اينست كه به اهل مطالعه و تحقيق هشدار دهد كه در خواندن اين گونه آثار دقت به خرج دهند و فريب لغت پردازيها و فرمولها و جدولها و نتيجه گيريها و اكتشافات مبتذل نويسندگان والا مقام را نخورند . » 1 دقت كنيد و ببينيد كه اگر عدالت در انتقال شناختها شرط نشود ، از اين فاجعههاى علم سوز فراوان خواهيم ديد ،
چنانكه مىبينيم . اين فاجعه در علوم انسانى دردناكتر و ويرانگرتر از ديگر علوم تحققى عينى است كه فريبكارى و صحنه سازى و خلاف گوئى در آنها راه
-----------
( 1 ) علم است يا حقه بازى مجله تايم ص 57 مورخ 25 سپتامبر 1972 .
[ 25 ]
ندارد ، چون آن علوم با موضوعات و روابطى سر و كار دارد كه راست و دروغش قابل مشاهده عينى است . در صورتيكه موضوعات علوم انسانى با عبور از خطوط پيچا پيچ و داشتن منحنىهاى ابهام انگيز ، با ابعاد متضاد ، قابل تفسير و توجيههاى متنوع ميباشد . همه اينها يكطرف و پديده آزادى در انتخاب راهها و امكان جانشين ساختن موضوعى بجاى موضوع ديگر ، از طرف ديگر ميتواند همه نتايج و محصولات مسائل انسانى را در امكان و عدم ضرورت متزلزل ساخته و قابل دخالت و تصرف نمايد . بعنوان مثال يك پديده انسانى بنام سياست ميتواند صدها موضوعات و روابط گوناگون انسانى را جابجا نموده ، از ضرورتها ، امكانها بوجود بياورد و امكانها را بجاى ضرورتها مصرف نمايد .
همچنين براى نشان دادن اهميت غريزه جنسى ، با بازيگريهاى ذهنى حتى انگشت مكيدن كودك را مستند به خواست غريزه جنسى نموده ، تدريجا ترقى كرده غريزه جنسى را عامل محرك و زير بناى همه موجوديت انسانى معرفى نمايد و با اين تصرفات و بازيگريها تغييرات ضد واقع در هويت انسانى بوجود بياورد . اين تغييرات مستند به انعطاف و تلقين پذيرى انسانها است كه با دو بعد مثبت و منفى مشغول فعاليت است : بعد مثبت عبارتست از انعطاف و پذيرش واقعيتهاى صحيح و بعد منفى آن عبارتست از تلقين پذيرى آدمى از هر سخن عرضه شده بوسيله عرضه كنندگان ماهر و صحنه ساز كه از كوهى كاهى ميسازند و كاهى را بزرگتر از كوه مينمايند .