عنصر دوم كسى كه پديده مطلوبى دارد و شايسته پيروى از او درباره آن مطلوب ميباشد
اصطلاح معمولى درباره اينگونه اشخاص كلمه « مقلد » با فتح لام است . اين گروه از مردم در هر موقعيتى كه باشند وضع بسيار حساسى دارند ،
زيرا اينان نشان دهنده واقع و توجيه كننده مغزهاى آدميان و تعيين كننده سرنوشت مردم پير و درباره آن موضوع مطلوبند كه مورد تقليد قرار ميگيرند و با نظر به دو پذيرش ضمنى تقليد كننده از تقليد شونده ( پذيرش اينكه تقليد شونده واقعيت را كاملا در اختيار دارد و پذيرش اينكه آن واقعيت را بدون كمترين آلودگى در اختيار تقليد كننده قرار ميدهد ) بعد مربوط به موضوع تقليد را در اختيار تقليد شونده قرار ميدهد . بهمين جهت است كه در يك روايت معروف درباره شخصيت فقيهى كه مرجع تقليد قرار ميگيرد چنين آمده است :
[ 19 ]
و امّا من الفقهاء من كان حافظا لدينه صائنا لنفسه و مخالفا لهواه و مطيعا لأمر مولاه فللعوام أن يقلّدوه ( و اما از گروه فقهاء كسى كه حفظ كننده دين خود و از هر گونه آلودگيها خويشتن دارى كند و با هوى و هوس مخالف و از امر الهى اطاعت كند براى مردم عامى است كه از او تقليد كنند . ) شرايط مزبور در روايت چنانكه بعضى از حديث شناسان و فقهاء هم متذكر شدهاند ، فوق العاده مهم است و كسى كه واجد اين شرايط باشد ،
يقينا از عدالت به اصطلاح فقهى كه عبارت است از آوردن واجبات و ترك محرمات و رفتار خردمندانه و اجتناب از كارهاى سبك و ناشايست ، خيلى بالاتر است . و ميتوان گفت شروط مزبور كسى را شايسته تقليد معرفى ميكند كه ميان عدالت و عصمت قرار ميگيرد . اين سختگيرى در شايستگى تقليد معلول حساسيت موضوع است كه عبارتست از تعيين سرنوشت تقليد كننده درباره « حيات معقول » بوسيله مقلد ( تقليد شونده ) .
شناختى كه تقليد شونده بدست مياورد ، حتما بايد مستند به دلايل معتبر بوده باشد . مدارك شناخت تقليد شونده در فقه تشيع چهار منبع است : قرآن و سنت و اجماع و عقل .