2 پذيرش محض تربيتى
تفاوتى كه ميان تربيت انسانى و ديگر جانداران وجود دارد ، در دو موضوع است :
موضوع يكم شناخت در گرديدن است كه در پذيرنده تربيت بوجود ميآيد باين معنى كه پذيرنده تربيت مفاهيم و حقايقى را كه بر او القاء ميشود و موقعيتها و شرايطى كه براى تربيت او بكار ميفتد ، درك ميكند و يا ميتواند درك نمايد . در صورتيكه جانوران ديگر تربيت را مىپذيرند و محصول آنرا بكار ميبرند ، بدون اينكه علل و انگيزهها و محصول آن را درك نمايند . حيواناتى كه براى سيرك تربيت ميشوند ، فعاليتها و حركات ناخود آگاه را براه مياندازند ، بدون آنكه بتوانند از همان تربيتها كه درباره آنها انجام گرفته است ، نتايج ديگرى را به دست بياورند . مثلا شير كه در بازى سيرك با يك انسان دست ميدهد ، چون نميداند معناى دست دادن چيست ، اگر بجهت عارضهاى مانند اينكه دستش شكسته باشد و نتواند دست بدهد ، با سر تعظيم نميكند . در صورتيكه انسان بجهت شناخت انگيزهها و علل و نتايج تربيت ،
نه تنها درباره آن پديدهها كه بوسيله آنها ساخته ميشود ، شناخت پيدا ميكند ،
بلكه ميتواند از آن پديدهها بعنوان عامل مولد گرديدنهاى عالىتر بهره بردارى نمايد . در صورتيكه تربيت با مراعات منطقى اصول آن انجام بگيرد ، شناخت هاى حاصله از آن ، عميقتر و با دوامتر ميباشد زيرا اين شناختها محصول گرديدن و تماس با خود واقعيت است . وقتى كه يك فرد از انسان بوسيله تربيت منطقى صحيح لزوم راستگوئى را مىپذيرد و از بيطرفى در برابر ابراز واقعيات ، به راستگوئى ميگرايد و اثر عملى راستگوئى شخصيت او را تقويت مينمايد ، در نتيجه اين شناخت براى او حاصل ميشود كه راستگوئى موجب
[ 14 ]
تقويت شخصيت ميگردد و بدانجهت كه اين شناخت مستند به درك و دريافت مستقيم قدرت شخصيت در ذات خويش است ، عميق و قابل دوام بيشتر ميباشد .
اصلى كه ميگويد : براى انسان شدن عنصر عمل مهمتر از عنصر شناخت است ، مقصود آن نيست كه عمل بدون شناخت داراى اهميت است ، بلكه منظور آن است كه شناخت مستند به عمل و گرديدن در ساخته شدن انسان با اهميت تر است از شناختهاى مجرد كه در ذهن محققان انباشته ميشود .