قسم يكم آياتى است كه علم را بطور مستقيم به خدا مستند ميدارد :
1 عَلَّمَ الْأِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ 1 ( تعليم نمود به انسان آنچه را كه نميدانست ) اين آيه صريحا ميگويد : خداست كه نعمت علم را به انسان عنايت فرموده است . درست است كه همه موجوديت انسان و عوامل برپا دارنده زندگى او در جهان هستى مربوط به مشيت خداونديست ، ولى چنانكه بروز روح در مجموعهاى از اجزاى مادى : وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحى 2 ( از روح خود در انسان دميدم ) دليل امتياز خاص روحى است كه با عنايت خاص الهى در وى دميده شده است ، همچنين علم كه انسان آنرا دارا ميشود ، امتياز خاصى است كه با لطف خاص الهى به او عنايت ميشود . مفهومى كه از اين دو استناد درك ميشود اينست كه اگر عنايت مخصوص خداوندى نبود موجوديت طبيعى محض انسان كه مجموعهاى از عناصر مادى است ، چنين استعدادى را نداشت كه محصولى بنام روح و علم از آن مجموعه توليد شود . و بهمين جهت است كه هر مطلبى كه تا كنون درباره چگونگى بوجود آمدن روح يا روان ، من و همچنين بوجود آمدن علم در مغز بشرى كه ميدانى است مادى ، گفته شده است ،
از فرض و احتمال و نظره تجاوز نميكند . بقول مولوى كه درباره دعا گفته است :
-----------
( 1 ) العلق آيه 5 .
-----------
( 2 ) الحجر آيه 29 .
[ 216 ]
اين دعا هم بخشش و انعام تست
ور نه در گلخن گلستان از چه رست
مولوى هيچ سنخيتى و تشابهى ميان مجموعهاى از عناصر مادى و روح يا روان ،
من و ، همچنين ما بين آن مجموعه و علم وجود ندارد .
2 وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها 1 ( و خداوند همه اسماء را به آدم تعليم فرمود ) .
در تطبيق آيه « اسماء » بر مسئله ما كه استناد علم به خدا است ، دو موضوع را بايد در نظر داشته باشيم :
موضوع يكم مقصود از اسماء با نظر به ظاهر آيه كه ضمايرش انسانى است ( هم ، هؤلاء ) ارواح مقدسه انبياء و اوصياء و ائمه معصومين عليهم السلام است كه خداوند بوسيله آنان استعدادهاى شناخت و معرفت انسانها را به فعليت رسانيده است و دانشهاى مفيد و سازنده « حيات معقول » را از آن چشمه سار ها در درون مردم بجريان انداخته است . بعبارت ديگر چون مقصود خداوندى از آفرينش انسانها ، معرفت آنمقام شامخ ربوبى و گرايش به جاذبيت كمال و عظمت خداونديست ، و انبياء و اوصياء و ائمه معصومين به حد اعلاى معرفت و گرايش رسيدهاند ، لذا قرار گرفتن انسانها در مسيرى كه اين انسانهاى كامل پيمودهاند ، مقصود خداوندى از خلقت آنان بوده و شناخت واقعيات صحيح را از اين انسانهاى كامل ميتوانند بدست بياورند . در حقيقت آشنائى آدم با آن ارواح كامل آشنائى با همه واقعيات صحيح بوده است . و اين معنى كه در رواياتى در تفسير الميزان ج يكم تفسير آيه 31 از البقره نقل شده است ،
محصول دو گروه رواياتست كه يكى از آن دو گروه مطابق ضماير آيه ( هم ،
هؤلاء ) اسما را اسماء ارواح مقدسه معرفى ميكند . گروه دوم مقصود از اسماء را واقعيات و حقايق جهان هستى بيان ميدارد .
-----------
( 1 ) البقره آيه 31 .
[ 217 ]
موضوع دوم بدانجهت كه سئوال فرشتگان درباره خلقت آدم از خداوند متعال مخصوص به شخص آدم ابو البشر ( ع ) نبوده است ، زيرا آدم برگزيده خداوندى و داراى مقام بزرگ نبوت ، خونريزى و فساد در روى زمين براه نمىاندازد ، بنا بر اين ، منظور فرشتگان فرزندان آدم بوده است كه در روى زمين جنگ و كشتار و فساد براه خواهند انداخت و پاسخ خداوندى به فرشتگان براى اثبات شايستگى اولاد آدم براى خلافت در روى زمين بوده است . پس تعليم اسماء مخصوص خود آدم نبوده و شامل فرزندان او ميشود .