نتايج آياتى كه در اين مبحث مطرح شده است
نتيجه يكم هنگاميكه دل از فعاليتهاى اصيل خود راكد گشت و چشم از ديدن آيات الهى و گوش از شنيدن حقايق باز ماند ، غفلت از حقيقت و درك امتيازات آن شروع ميشود . منظور از ركود قلب و باز ماندن چشم و گوش از فعاليت ، اختلال طبيعى اين اعضاء نيست ، بلكه مقصود از دست دادن تعقل و وجدان است كه انسان را تا حد حيوانيت تنزل ميدهد . و اگر اين نيروها در جهت ضد اصول و قوانين انسانى به فعاليت بيفتند ، در راه تخريب « حيات معقول » خود و ديگر انسانها استخدام ميشوند . بعنوان مثال : قدرت كه بزرگترين نعمت الهى براى انسانها است در راه تخريب و ويرانگرى خود قدرت و ديگر امتيازات حيات بكار گرفته ميشود . علم وسيله جهل و نابودى انسانها ميگردد .
نتيجه دوم غفلت آن پديدهايست كه نيروى حسابگرى انسان را فلج ميكند و هيچ قانونى را براى وى ضرورى و مبناى محاسبه مطرح نميكند . و چون انسان غافل همواره در خوابست همه اصول و قوانين را مرده مىپندارد مگر آنموقع كه بسود او بجريان بيفتند . انسان غوطهور در غفلت توجهى بآن ندارد كه اگر خارى بكارد ، گل نخواهد چيد . اگر جو بكارد گندم درو نخواهد كرد .
او فقط خار مىبيند و در فكر آن نيست كه اين خار كشته خود او است . او سقوط مىبيند و نميداند كه
-----------
( 1 ) النحل آيه 108 .
[ 202 ]
در چهى افتاده كانرا غور نيست
آن گناه اوست جبر و جور نيست
مولوى نتيجه سوم پديدهها و فعاليتهاى درونى هم مانند همه پديده و فعاليتهاى برونى بر مبناى قوانين ثابت صورت ميگيرند . اين هر دو جريان جلوهگاه مشيت خداونديست . چنانكه اهميت دادن به انديشه و تعقل و وجدان و بكار انداختن و پذيرش نتايج كار آنها ، بحكم قانون الهى موجب رشد و پيشرفت آنها ميگردد .
همچنان بى اعتنائى به آنها و از كار انداختن و فلج كردن آنها طبق مشيت خداوندى موجب سقوط آنها است كه با كلماتى مانند « طبع اللّه » ، « ختم اللّه » تعبير ميگردد .