نتايج آياتى كه در اين مبحث مطرح شده است
نتيجه يكم گفتار مخالف حق در رديف فحشاء است كه كثيف تر و رذل ترين رابطه ميان دو انسان است . چنانكه فحشاء حيات قانونى انسان را مختل ميسازد ، گفتار مخالف حق هم « حيات معقول » مردم را تباه مينمايد . نتيجه دوم گفتار مخالف حق و واقع مانند فحشاء پيروى از خواستههاى آن شيطان است كه سوگند بعزت خداوندى خورده است كه فرزندان آدم را اغوا كند و آنانرا بفريبد . نتيجه سوم كسى كه به خدا افتراء ميگويد و آيات الهى را تكذيب ميكند ،
ستمكارترين مردم است ، زيرا چنانكه در آغاز اين مبحث گفتيم : اين نابكار وقيح مردم را از احساس عظمت و ارزش و ضرورت حق و بهره بردارى از آن محروم ميسازد . نتيجه چهارم سخنان بى اساس كه در آيه شماره 4 « لهو الحديث » ناميده شده است ، موجب انحراف و گمراهى افكار جامعه ميباشد . هر چند كه خوشايند و جالب توجه مردم ساده لوح و بى اطلاع از حقايق بوده باشد . بدين ترتيب مىبينيم گروه فراوانى هستند كه زندگى پوشالى خود را با تخريب « حيات معقول » انسانهاى جامعه تأمين ميكنند . اينان با سوء استفاده از كلمه هنر و هنرمندى استعدادهاى سازنده مردم جامعه را به تباهى ميكشانند ، اينان ستمكارند و به نفرين وجدان حساس تاريخ گرفتار خواهند گشت .