قسم ششم حيرتى است كه شيخ فريد الدين عطار در ابيات زير آنرا بيان ميكند :
مرد حيران چون رسد اين جايگاه
در تحير مانده و گم كرده راه
گم شود در راه حيرت محو و مات
بيخبر از بود خود و ز كاينات
هر كه زد توحيد بر جانش رقم
جمله گم گردد ازو او نيز هم
[ 120 ]
گر بدو گويند هستى يا نهاى
سر بلند عالمى پست كئى
در ميانى يا برونى از ميان
در كنارى يا نهانى يا عيان
فانئى يا باقئى يا هر دوئى
هر دوئى يا تو نئى يا نه توئى
گويد اصلا مى ندانم چيز من
وين ندانم هم ندانم نيز من
هر كه در درياى كل گم بوده شد
دائما گم بوده و آسوده شد
از پيامبر اكرم ( ص ) نقل شده است كه او ميگفت : « ربّ زدنى تحيّرا » ( پروردگارا ، بر حيرتم بيفزا ) مسلم است كه مقصود حيرت ما فوق همه آگاهيها و دانشها است ، زيرا نقل شده است كه يكى از دعاهاى پيامبر اكرم اين بوده است كه « ربّ ارنى الأشياء كما هى » ( پروردگارا ، حقايق را آنچنانكه هستند ،
بر من نشان بده )