انواع عمل ذهنى در جريان شناخت با تأثرات رسوب شده در درون
درون انسانهائى كه عمليات ذهنى آنان در ما فوق مسائل زندگى مشغول فعاليت است در عوامل و چگونگى نتايج عمليات ذهنى آنان ، بسيار مؤثر ميباشد . با نظر به رابطه كارهاى ذهنى با عناصر تشكيل دهنده شخصيت و تأثرات پايدار و آرمانهاى آن است كه حتى ميتوان طرز تفكرات و تجسيمها و تعقلهاى شخص را تا حدود زيادى تشخيص داد . بعنوان مثال كسيكه از همنوعان خود ،
برداشت بدى دارد . بدون ترديد اين برداشت در توجيه فعاليتهاى ذهنى او تأثير خواهد كرد . بد بينان به طبيعت انسانى همواره در شناختهاى تحليلى و تركيبى درباره انسان ، از طرح كردن او بعنوان يك حقيقت بيطرف با يك حقيقت خوب ناتوان خواهند بود . منطقى را كه در شناختهاى مربوط به انسان بكار خواهد برد ، منطق توجيهى مستند به اصول و هدف گيريهاى پيش ساخته ميباشد و متأسفانه شماره متفكرانى كه بدون تأثرات رسوب شده و بدون عوامل
[ 105 ]
فعال نا خودآگاه در درون ، به عمليات ذهنى براى شناخت ، دست بكار ميشوند ، بسيار اندك است . اين گونه موضع گيريها در قلمرو شناخت باعث شده است كه پيشرفت ما در علوم انسانى چندان چشمگير و رضايت بخش نباشد .
باين معنى كه با در دست داشتن آنهمه معلومات و تجارب و تحقيقات و امكانات بررسىهاى متنوع درباره انسان ، نتوانستهايم به شناختهاى لازم در پيرامون اين موجود موفق شويم . دليل اين عدم توفيق همان است كه اشاره كرديم .
يعنى تأثرات رسوب شده در درون كه بصورت عناصر فعال درونى در ميآيند ،
موجب ميشوند كه در ذهن محقق يك مقايسه دائمى ميان هويت انسانى كه با آن تأثرات رسوب شده ساخته شده است و نوع انسانى كه بطور عموم مورد تحقيق قرار گرفته است ، وجود داشته باشد . در حقيقت اين محقق درباره انسان ساخته شده در درون خود بررسى ميكند ، نه درباره نوع انسانى . اين خطر جدى در شناختهاى علوم طبيعى و رياضى و ديگر علومى كه در قلمرو جز من بوجود ميآيند ، ديده نميشود ، زيرا انسان با جمادات و نباتات و مفاهيم تجريدى خالص قابل مقايسه نميباشد . اينست يكى از خطرناكترين موضع گيريهاى ما درباره شناختهاى مربوط به انسان كه متأسفانه اغلب متفكران جوامع مبتلا بآن هستند . بنابر اين تكليفى كه پژوهندگان در علوم انسانى دارند ، اينست كه نخست وضع درونى محققان در علوم انسانى را بدست بياورند و سپس نظرات آنانرا بعنوان نظرات علمى تلقى كنند . اين كار از عهده هر كسى ساخته نيست ،
لذا پيشتازان فكرى جامعه بايد اين تكليف را بعهده گرفته و با بررسى آثار محققان علوم انسانى آنچه را كه با تأثرات درونى رنگ آميزى نشده است ، براى تحقيق و مطالعه معرفى كنند . بشرط اينكه قضاوت پيشتازان خالى از آن تأثرات فعال بوده باشد .