شناخت در سه قطعه از زمان : گذشته و حال حاضر و آينده
اختلاف شناخت در سه قطعه از زمان ( گذشته و حال حاضر و آينده ) را از دو جهت بايد مورد بررسى قرار داد :
جهت يكم خود پديده شناخت و جهت دوم واقعيت شناخته شده .
جهت يكم بنظر ميرسد كه شناختهائى كه درباره واقعيات در ذهن آدمى بروز ميكنند ، با گذشت زمان ، موضوعيت خود را از دست ميدهند و آنچه كه در خاطره ميماند ، خود آن واقعياتى است كه مورد شناخت ما قرار گرفته بودهاند . بعنوان مثال : ما در گذشته يقين پيدا كرده بوديم كه هر عدد زوج قابل قسمت به دو عدد مساوى همديگر ميباشد . امروز اين اصل رياضى در مغز ما وجود دارد و هر لحظه بخواهيم ميتوانيم از آن بهره بردارى نمائيم ، ولى توجهى به زمان آن شناخت يقينى كه پيدا كرده بوديم ، نداريم . مواردى كه خود پديده شناخت در گذشته ميتواند مورد دقت قرار بگيرد ، آن موارديست كه در حال حاضر ميتوانيم شناخت ديگرى را بر مبناى آن استوار بسازيم . از مختصات شناخت در زمان گذشته اينست كه اگر واقعيات شناخته شده ، تحقق يافته و در زنجير حوادث بگذشته خزيده باشند ، مانند اينكه در حال حاضر آن
[ 85 ]
واقعيات را با چشم خود مىبينيم ، يقينى و غير قابل ترديد تلقى مينمائيم و كمترين ترديدى در تحقق آن رويدادها به ذهن خود راه نميدهيم . آفتاب كه ديروز بر كره زمين تابيده و آثارى از خود گذاشته است . هيچ گونه قابل ترديد نبوده و احتمال خلاف بهيچ وجه بحادثه مزبور راه ندارد . گوئى حادثه مزبور جزئى غير قابل تفكيك از ذات ما گشته است ، در صورتيكه شناخت ما درباره واقعيتهاى حال حاضر و آينده چنين نيست ، زيرا رويدادى كه در حال حاضر بوقوع مىپيوندد و يا در آينده وقوع خواهد يافت ، بدانجهت كه درك هيچ حادثهاى مجرد از هر گونه اجزاء و روابط آنها در جهان هستى و بدون دخالت موضع گيرى ما در شناخت آن حادثه ، امكان پذير نيست ، لذا ما آن شناخت يقينى را كه درباره تحقق يافتهها بدست ميآوريم ، درباره حوادث حال و آينده نميتوانيم تحصيل كنيم ،
زيرا اجزاء و روابط آنها در جهان هستى هر اندازه هم كه براى ما نمايش سيستم بسته باشند ، باز بدانجهت كه در واقع داراى سيستم باز ميباشند ، لذا همواره احتمال خلاف محاسبات در حوادث آينده ، اگر چه خيلى نا چيز باشد ، احتمال منطقى است .
شناخت ما به روياروئى آفتاب با كره زمين در ديروز ، با شناخت ما به روياروئى آفتاب با كره زمين در فردا متفاوتست . زيرا در ما فوق قوانين علمى محض كه زاييده شده موضع گيرى ما در يك مجموعه معينى است ،
احتمال وقوع يك رويداد كيهانى كه موجب دگرگونى در منظومه شمسى ما باشد ، چنانكه گفتيم يك احتمال منطقى ولى فوق قوانين علمى است .
و ميتوان گفت : خود قانون علمى هر اندازه هم كه يقينى باشد ، باز در واقع مشروط به شرائط معينى است كه در صورت فقدان يكى از آنها ، از جنبه علمى ساقط ميگردد . آيات فراوانى در قرآن مجيد ، جريان مستمر حوادث طبيعى و انسانى را به مشيت متجدد و مستمر خداوندى نسبت ميدهد . مانند :
وَ اِنْ مِنْ شَيْئىٍ اِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنَهُ وَ ما نُنَزِّلَهُ اِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ 1 ( و هيچ چيزى
-----------
( 1 ) الحجر آيه 21 .
[ 86 ]
نيست مگر اينكه منابع آن در نزد ما است و ما فرو نميفرستيم آن را مگر با اندازه معين ) . به اضافه آن آيه كه ميگويد :
يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ ( 1 ) ( خداوند با مشيت خود آنچه را كه ميخواهد اثبات و آنچه را كه ميخواهد محو ميسازد ) .
اما شناخت ما درباره واقعياتى كه در حال حاضر در جريان است ، اگر اين واقعيات مجموعهاى از اجزاء باشند كه مقدارى از آنها گذشته و مقدارى از آنها در حال حاضر در جريان است و مقدارى ديگر در آينده به وقوع خواهد پيوست ، اگر ارتباط ميان اجزاء چنان محكم باشد كه مجموعا يك واحد را تشكيل بدهند ، شناخت ما درباره اجزاء گذشته با نظر به هويت آنها ، مانند شناخت به ساير رويدادهاى گذشته ميباشد كه بهيچ وجه راهى براى احتمال خلاف ندارد و اگر شناخت ما درباره آن اجزاء با نظر به ارتباط آنها به اجزاء حال حاضر و آينده باشد ، به اندازه قرار گرفتن آنها در سيستم باز و امكان ارتباط با اجزاء پيش بينى نشده در معرض احتمال خلاف ميباشد .