19 شناخت مستند به وحى
وحى در اصطلاح اديان عبارتست از القاء شدن مستقيم حقيقت از مقام شامخ الهى به درون كسيكه شايستگى آنرا دارا ميباشد . كسانيكه داراى اين شايستگى ميباشند ، پيامبران ( انبياء و رسولان ) ناميده ميشوند . ولى در لغت مطلق القاء را گويند . وحى بمعناى لغوى آن است كه در اين آيه بكار رفته است :
وَ اِنَّ الْشَّياطين لَيُوحُونَ اِلى اَوْلِيائهِمْ لِيُجادِلوُكُم 1 ( و شياطين به دوستان خود وحى ميكنند كه با شما به مجادله بپردازند ) شناخت مستند به وحى قابل تحليل به چند واحد است :
الف وحى كننده ، در وحى اصطلاحى اديان ، وحى كننده منحصر در خدا است . او است كه حقايق را به درون پيامبران القاء مينمايد .
ب وحى شونده انسانهائى هستند كه با تصفيه و تزكيه درون در حد اعلا شايستگى گيرندگى وحى را بدست آوردهاند .
-----------
( 1 ) الانعام آيه 121 .
[ 83 ]
ج چيزى كه وحى ميشود ، عبارتست از حقايق و واقعيات براى بيان و تبليغ « حيات معقول » انسانها بوسيله پيامبران الهى . ما پيش از بحث در واحدهاى مربوط به وحى ، يك تعريف اجمالى درباره وحى را ميآوريم : وحى عبارتست از آگاه شدن پيامبر از واقعيت چه بطور مستقيم بوسيله شعور و گيرندگى خاصى كه خدا به پيامبر عنايت نموده است ، و چه بوسيله فرشتهايكه مأمور ايصال وحى به شعور و استعداد گيرندگى پيامبر است .
اگر ما نتوانيم درباره حقيقت اين شناخت از مفاهيم كاملا روشن و مستقيم بهره بردارى نمائيم ، ميتوانيم با تحقيق و بررسى در شناختهاى اشراقى و اكتشافى و شهودى و الهامى كه سادهتر و روشنتر از هويت وحى ميباشند ،
تا حدودى به شناخت وحى نزديك شويم . شناختهاى مزبور با عبارات و اصطلاحات گوناگون در علوم روانى و ديگر علوم انسانى و فلسفهها مورد پذيرش قرار گرفتهاند . خصوصيتى كه در وحى وجود دارد اينست كه عين واقعيت و صلاح انسانها را در « حيات معقول » بطور قطع بيان ميكند . و كسى كه شايسته وحى است ، با كوشش و تلاش كامل در تصفيه درون شايستگى گرفتن واقعيات را بدست ميآورد . اين تصفيه و تزكيه و گيرندگى بحدى است كه براى نوع بشر معمولى قابل تصور نيست و سرمايه و نيروى چنين تصفيه و تزكيه را خداوند متعال به بعضى از بندگانش عنايت نموده است چنانكه در آيهاى از قرآن آمده است : اَللَّهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ 1 ( خدا داناتر است به آن مورد كه رسالت خود را در آن قرار ميدهد . ) از مختصات وحى اينست كه بهيچ وجه قابل شك و ترديد نيست و واقعيتى كه با وحى براى پيامبران روشن مىشود ، آشكارترين و قويترين شهود است كه با جان آنان در آميخته است .
استناد شناخت وحى به خداوند متعال از استناد هر گونه شناخت به عوامل خود كاملتر و روشنتر است . يكى ديگر از مختصات وحى آنست كه با هيچيك
-----------
( 1 ) الانعام آيه 124
[ 84 ]
از وحىهايى كه به پيامبران ديگر نازل ميشود ، تضادى نداشته باشد . مگر اختلافى كه بجهت موقعيتهاى شخصى پيامبران ايجاب نمايد . بنظر ميرسد شناخت ناشى از وحى يك حقيقت است كه با نظر به گيرندگان وحى تنوع پيدا مىكند . در قرآن مجيد گيرندگان متنوعى براى وحى تذكر داده شده است كه حتى شامل جمادات هم مىشود . نهايت امر اينست كه وحيى كه براى پيامبران نازل مىشود ، بجهت عظمت گيرندگى آنان و بجهت عظمت هدفى كه از وحى منظور مىشود [ كه عبارتست از شكوفا ساختن همه ابعاد انسانها و وارد كردن آنان به قلمرو « حيات معقول » ] بالاتر و با عظمتترين وحىها است .