شناختهاى تعبدى
گاهى اينگونه شناختها با تقليد اشتباه ميشود و گمان ميرود كه معرفت هاى تعبدى هم نوعى از شناختهاى تقليدى است .
براى رفع اين اشتباه بايد بگوئيم : تقليد ممكن است در موارد عقلانى و عينى قابل مشاهده و شناخت قوانين و دلايل آنها بوده باشد ، مانند تقليد بيمار از دستورات پزشكى ، زيرا مسلم است كه دستورات پزشكى مستند است به يك عده معلومات تجربى و قوانين حاكمه در بيمارى و تندرستى بدن و دواهاى مفيد . تقليد بيمار در حقيقت تكيه بر شناخت پزشكى است كه مستقيما با واقعيات سر و كار داشته است . و ممكن است تقليد مربوط به امور تعبدى بوده باشد چنانكه در مسائل مربوط به عبادات و روابط روحى ميان انسان و خدا . اين مسائل مستند به دلايل معتبر در مكتب اسلام است ، ( كتاب و سنت و اجماع و عقل ) و محصول اين دلايل وظايف تعبدى است كه حتى خود مجتهد و صاحبنظر هم ، تعبدا بهمان وظايف عمل مينمايد . از طرف ديگر شناختهاى تعبدى با نظر به علل و هدفهاى تعبد ، عمل به مجهول مطلق نيست ، بلكه عمل به وظايفى است كه با محتويات معقول تنظيم كننده رابطه ميان انسان و خدا
[ 51 ]
ميباشد . البته همه ذكرها و جملاتى كه در ارتباط با خدا گفته ميشود ، چه در نماز و چه در حج و غير ذلك داراى محتويات بسيار سازنده بوده و بيان كننده شرف ارتباط انسان با خدا و توجه به داشتن استعدادها و تكيه بر كامل مطلق و تكاپو در راه آن ميباشد .
اما افعالى كه در عبادات صادر ميشود ، با داشتن جنبه رمز و علامت ،
اين هدف را هم قابل تحقق ميسازد كه قواى دماغى كاملا متمركز در رابطه مزبور بوده باشد . هويت اين تعبد كه در ظاهر قابل تفسير علمى بنظر نميرسد .
روشنائى بخش و تفسير كننده همه دانشهاى ما و توضيح دهنده موقعيتى است كه ما در جهان هستى بدست ميآوريم .