شناخت توصيفى محض
روش توصيفى يكى از عمومىترين روشها است كه جنبه روشنگرى واقعيتها را به عهده ميگيرند .
بطور طبيعى شناختهاى توصيفى در حد وسط از شناختهاى حاصله از ارتباطات ابتدائى با واقعيتها ، و شناختهاى حاصله از تحقيق و دگرگون كردن واقعيتها قرار گرفته است . براى توضيح اين نوع شناخت ، مجبوريم كه دو نوع شناخت پائينتر و بالاتر از شناخت توصيفى را در نظر بگيريم : گفتيم كه معرفت حاصل از توصيف ، بالاتر از شناختهاى حاصل از ارتباطات ابتدائى با واقعيتها است ، زيرا ذهن انسانى در اين ارتباطات جز عكسبردارى محض كارى انجام نميدهد ، در صورتيكه توصيف يك واقعيت ممكن است با همه ابعاد و خواص آن صورت بگيرد ، زيرا رسم علمى شناختهاى توصيفى چنين اقتضاء ميكند كه موضوعى كه براى توصيف برنهاده شده است ، در علم مربوط به آن موضوع
[ 50 ]
فرا گير همه ابعاد و خواص آن بوده باشد .
مسلم است كه معرفت حاصله از تعريف و توصيف هر اندازه هم كه فراگير و جامع بوده باشد ، پاسخ چون و چراهاى مربوط به علل و نتايج و حالات پس از تحول و تغير موضوع را به عهده نميگيرد و اين گونه شناخت مرحلهاى عالى تر از توصيف و تعريف محض است گاهى توصيفها بقدرى جالب و زيبا انجام ميگيرند كه مغزهاى ابتدائى و مقلد ، خود را بىنياز از شناختهاى مراحل عالى تر مىبينند و اين هم خطر ديگرى است كه موجب ركود انديشه دانش پژوهان ميگردد .