آنجا كه شناختهاى علمى رنگ فرضيه و نظر را درخشانتر ميكنند
چه قدر فراوان است مسائلى كه بجهت درخشندگى قيافه و رنگ مطرح كننده آنها ، بدون چون و چرا پذيرفته شده و بدون تجزيه و تحليل واقع گرايانه ،
مغزها را تصرف نموده و در برابر خود تسليم نمودهاند . تاريخ معرفت و شناخت بشرى ، بيشتر « آرى » هاى بيچون و چرا نشان ميدهد ، تا « نه » هاى با چون و چرا چه ميتوان كرد و چه ميتوان گفت ؟ اين كفاره بسيار تلخ شخصيت پرستىهاى ما بنى نوع انسانى است كه حتى احتمالى كه از شخصيتهاى چشمگير درباره واقعيتها ابراز ميشود ، از واقع بينىهاى صد در صد علمى خود شخصيت
[ 49 ]
هاى معمولى درخشانتر و پر رنگتر جلوه ميكند .
كجا است آن شخصيتهاى رشد يافته كه احساس تعهد انسانى برين نموده ، پيش از آنكه بگذارند مغزهاى بشرى بخطا و غلط مرتكب شوند ، گفتهها و تفكرات خود را با ارزيابى دقيق بر جوامع بشرى سرازير كنند ؟ چگونه ميتوان بدون احساس سر افكندگى و شرمسارى اين حقيقت را اظهار كرد كه قرنهاى طولانى واقعيت انديشهها و گفتارهاى ارسطو و افلاطون را فقط نام و شخصيت آنان اثبات كرده است . بعبارت ديگر دليل صدق و واقعيت گفتهها و انديشههاى آن دو شخصيت داراى جاذبيت خطرناك ، نام و نشان و شخصيت خودشان بوده است . اين پديده مستمر را هم اكنون در دوران ما ميتوانيد ببينيد :
رگ رگست اين آب شيرين و آب شور
در خلايق ميرود تا نفخ صور
مولوى