3 شناختهاى تقليدى ( وابسته )
در تعريف شناختهاى تقليدى چنين گفته ميشود كه « شناخت تقليدى عبارتست از قبول و پذيرش گفتار شخص ديگر بدون دليل » بنظر ميرسد اين تعريف براى تقليد كاملا نارسا است ، زيرا گفتار يكى از پديدههاى قابل تقليد است ، زيرا تقليد كه عبارتست از منعكس ساختن چيزى از برون ذات در درون ذات و پذيرش آن ، شامل همه گونه پديدههاى قابل انعكاس ميباشد . چه از جنس گفتار باشد ، يا از جنس عقيده ، يا انديشه ، حتى اخلاق و كردار عينى ،
همه اين امور قابل تقليد ميباشند . هر عمل تقليدى مركب است از پنج عنصر اساسى :
عنصر يكم تقليد كننده عبارتست از انسانى كه پديدهاى را كه براى او مطلوب جلوه كرده است از شخص ديگر ميگيرد و در خود منعكس ميسازد و آن را مىپذيرد ( مقلد با كسر لام ) .
عنصر دوم انسانى كه پديدهاى از او مطلوب بنظر ميرسد و شايسته وابسته شدن به او براى گرفتن آن پديده تلقى ميگردد ( مقلد با فتح لام ) .
عنصر سوم پديده يا آن حقيقتى كه مورد تقليد است ، مانند گفتار ،
كردار ، انديشه ، عقيده ، اخلاق و غير ذلك .
عنصر چهارم هدفى كه از تقليد منظور ميشود ، مسلم است كه اين عنصر
[ 15 ]
چهارم در همه كارهايى كه از روى منطق و خرد صادر ميشوند ، وجود دارد ،
يعنى تقليد هم يكى از آن كارهاى فكرى يا عضلانى است كه بايد مستند به منطق و خرد بوده باشد كه بدون هدف امكان پذير نميباشد .
عنصر پنجم عبارتست از اعتبار تقليد ، اين عنصر است كه ميتواند روشنگر هويت و ارزش شناختها و اعمال تقليدى بوده باشد . پيش از بررسى مشروح درباره عناصر پنجگانه تقليد ، نخست اين اصل را متذكر ميشويم كه آنچه مطلوب واقعى همه انسانهاى جوامع و ملل در همه دورانها است ، شناخت اصيل و مستند به حس و استدلال واقع گرايانه است ، نه تقليد . حد اقل ميتوان گفت : اين شعور فطرى در درون آدميان وجود دارد كه شناختى را كه بدست ميآورد ، مربوط بخود واقعيات بوده و بوسيله دلايل كاملا قانع كننده و رضايت بخش بوده باشد . بهمين جهت است كه ميگوئيم : شناختهاى تقليدى انعكاسات ثانوى از واقعيات است كه از مجرائى خاص عبور كرده و در همان مجرى رنگ و شكل مخصوص بخود گرفته است . اين انعكاسات ثانوى و رنگ آميزى شده و شكل گرفته كجا و ارتباط بيواسطه و خالص با واقعيات كجا ؟ بقول مولانا جلال الدين : نغمه داودى كجا و صداى منعكس از آن نغمه در كوه كجا ؟ ولى وسعت و عمق واقعيات انسانى و جهانى از يكطرف و محدوديت عمر و وسايل درك آدمى از طرف ديگر ، امكان وصول به همه واقعيات را بطور قطع منتفى ميسازد . حتى ميتوان گفت : ارتباط كامل و همه جانبه با مقدارى از واقعيات كه يكى از رشتههاى علمى بازگو كننده آنها است ، امكان ناپذير يا حد اقل در نهايت دشوارى است . بنا بر اين ، پديده تخصص و تقليد بعنوان يك ضرورت قطعى ولى ثانوى در برابر اصل لزوم ارتباط مستقيم با واقعيات ، وارد زندگى عملى و ذهنى بشر ميگردد . اين نكته را در اين مورد بايد در نظر بگيريم كه يكى از بزرگترين و حساس ترين وظايف انسانى رهبران راستين بشرى اينست كه بهر وسيلهاى كه ممكن است ، اين
[ 16 ]
حقيقت را در قلمرو تعليم و تربيت از دو ديدگاه علمى و عملى گوشزد كنند كه تقليد يك پديده ثانوى است ، و خلاف اصل در شناختها است ، اگر چه با نظر به محدوديت عمر آدمى و وسايل درك او و نا محدوديت دانستنىها و شناختنىها ضرورى گشته است . اكنون مىپردازيم به بررسى مشروح عناصر پنجگانه تقليد :