سرنوشت امروز را مىدانستم
شما گمان مىكنيد كه من در اقيانوس حيات با هر موج و طوفانى بطور ناگهانى و بدون آگاهى سابق شناورم ؟ شما مىپنداريد كه گذشت لحظات زمان با حوادثى كه با خود مىآورند ، ساختمان شخصيت مرا مىسازند و هر لحظهاى از زمان مانند آجرى روى آجرى كه در لحظه گذشته بكار رفته است ، نهاده مىشود من از آن هنگام كه كلمه توحيد ( لا اِله اِلاَّ اللَّه ) را بزبان آوردهام ، در مسير اِنَّا لِلَّه وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُون ( ما از آن خدائيم و برگشت ما به سوى او است ) قرار گرفتهام . اين مسير خطى است كه در فوق زمان و حوادث كشيده شده گذشته و آينده و حال زير آن قرار دارند .
لامكانى كه درو نور خداست
ماضى و مستقبل و حالش كجاست
مولوى اگر من مىخواستم با انديشهاى معمولى و هشيارىهاى متداول سرنوشت حياتم را درك كنم ، چنين حياتى به من مستند نبود ، در صورتى كه اين منم كه بايد حياتم را بسازم ، يعنى نيروها و مختصاتى را كه خداوند در پديده حياتم بوجود آورده است در راه كمال توجيه نمايم در حالى كه :
هست هشيارى ز ياد ما مضى
ماضى و مستقبلت پرده خدا
آتش اندر زن بهر دو تا به كى
پر گره باشى ازين هر دو چونى
مولوى
[ 247 ]
من با اعتقاد راستين به انا للَّه توانستهام از لبه تيز شمشير لحظات زمان كه حيات مردم معمولى را قطعه قطعه مىكند و براه خود مىرود ، نجات پيدا كنم . با اينكه گذشت ساليان عمر ، مرا هم مانند ديگران فرسوده و پير و متلاشى ميسازد ، ولى فرسودگى و پيرى نميتواند از سطح مجاور طبيعت حيات من تجاوز نموده به سطح عميق شخصيت من كه وابسته به ابديت است راه پيدا كند . از طرف ديگر خاصيت اساسى روح آدمى آگاهى از واقعيات است . وقتى كه من بتوانم روح را از تراكم زنگار و لجن خودخواهىها محفوظ بدارم ، و هنگاميكه بتوانم قدم به فوق زمان بگذارم ، درك و شناسايى سرنوشت همه حيات خود و وضع ديگر انسانها كار دشوارى نيست . چه بايد كرد كه بشر همواره واقعيت را در قياس بازىهاى بى اساس مىبازد :
كار پاكان را قياس از خود مگير
گر چه باشد در نوشتن شير شير
آن يكى شير است اندر باديه
وين يكى شير است اندر باديه
مولوى 13 ، 14 ، 15 ألا و انّ الخطايا خيل شمس حمل عليها اهلها و خلعت لجمها فتقحّمت بهم فى النّار ( بشما هشدار ميدهم ، خطاهايى كه مردم مرتكب ميشوند ، چونان اسبهاى چموشند كه خطاكاران سوار بر آنها گشته ، با افسارهايى از دست رفته در بيراههها و سنگلاخها ميتازند . پايان اين تاخت و تازهاى طغيانگرانه آتش است ) .