مرگ از ديدگاه على بن ابيطالب ( ع ) شربت گوارايى است براى حيات حقيقى
انس و الفتى كه على بن ابيطالب ( ع ) با مرگ دارد ، نه بجهت شكست خوردن او در قلمرو حيات طبيعى است و نه معلول « از خود بيگانگى » ، نه براى شتاب در راه وصول به بهشت است كه خود گفته بود :
من خدا را نه براى طمع بهشت عبادت مىكنم و نه براى ترس از دوزخ ،
بلكه انس آن زنده حقيقى با مرگ ، معلول سپرى كردن دوران جنينى حيات بوده است كه مرگ را مانند شير خوشگوار و شربت لذت بخشى مىديد كه نوشيدنش ورود به مرحله ابدى حيات را اعلان مىكرد :
اين جهان همچون درخت است اى كرام
ما بر او چون ميوههاى نيم خام
سخت گيرد حامها مر شاخ را
زانكه در خامى نشايد كاخ را
چون بپخت و گشت شيرين لب گزان
سست گيرد شاخهها را بعد از آن
چون از آن اقبال شيرين شد دهان
سست شد بر آدمى ملك جهان
مولوى بلوغ و كمال حيات حقيقى بدون آگاهى كامل به آن ، امكانپذير نيست .
آگاهى كامل به حيات نمىتواند محصول نگرشهاى سطحى در حال غوطهور شدن در شئون آن ، بوده باشد . بنابر اين ، بطور قطع على بن ابيطالب ( ع ) حيات را با مبدء و پايان و متن اصلى آن ، شناخته است كه درباره حقيقت و خواص آن ، بدينگونه قاطعانه و از نزديك سخن مىگويد .
او لهو و لعب بودن زندگى ظاهرى را بخوبى درك كرده ، عظمت و ارزش
[ 121 ]
حيات حقيقى را كه پرواز از ويرانسراى طبيعت است دريافته مىگويد :
انس من به آن پرواز بيش از انس كودك شيرخوار با پستان مادرش ميباشد .
بهترين دليل اين مدّعا جملهايست كه در موقع فرود آمدن شمشير بر تارك مباركش فرموده است . او بجاى آخ و داد و فرياد و اضطراب كسى كه به اجبار بسوى سر حدّ زندگى كشيده شود ، مىگويد :
فزت و ربّ الكعبة .
( سوگند بخداى كعبه رها شدم و رسيدم ) .
سپس بقيه ساعتهاى زندگى را با يك آرامش خيره كننده و گفتن عاليترين سخنان سازنده سپرى كرده است . 11 بل اندمجت على مكنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشية فى الطوىّ البعيدة ( بلكه سكوت من از روى علمى است پوشيده بر ديگران كه اگر ابرازش كنم ،
مانند لرزش طناب آويخته در چاههاى عميق بخود لرزيده در اضطراب فرو خواهيد رفت ) .