پيروزى از خدا و براى خداست و بس
اينست منطق پيشواى الهى ما كه در فوق منطق درّندگان انسان نما قرار گرفته است .
من زدم ، من كشتم ، من پيروز شدم ، من دشمن را از بين بردم ، سخنان گرگ صفتانى است كه سرتاسر تاريخ را با پنجهها و دندانهاى خود ، با خون انسانها رنگين نمودهاند .
من انسان يا انسانهايى را از پاى درآوردم و پيروز گشتم ، جملهايست كه تاكنون در فضاى تاريخ طنين انداخته است و احساس مىشود كه پس از اين هم چنين خواهد بود . اين طبيعت درنده آدمى است كه همه مصلحان و پيامبران براى تعديل و تلطيف آن ، مىكوشند و فداكارى در اين راه را اولين ماده رسالت خود مىدانند .
پليدتر و نفرت آورتر از اين طبيعت آدمى و جانگدازتر از آن ، نامگذارى
[ 156 ]
جنايتكارانهاى است كه كشنده را پيروز و كشته شده را شكست خورده مىنامند مگر كسى نيست كه به اين نامگذاران از حيات بىخبر بگويد :
حالا كه در تعديل و تلطيف طبيعت بشرى و تربيت آن قدم برنمىداريد اقلا جنايتكاران را با كلمه پيروزى مستتر و ديوانهتر نسازيد .
اگر شما اين كلمه را بكار نبريد و به كلمه قاتل كفايت كنيد ، احتمال آن ميرود كه روزى آن جنايتكاران روياروى وجدان خود قرار بگيرند و اشكى چند به خودكشى خويشتن بريزند .
بياييد ، براى خدا و براى احترام قطرههاى خون ، تابلوهايى را كه منظره شكار گاهى را نشان مىدهد كه درنده سرمستى حيوان بينوايى را با شكنجه فوق تصور از پاى در مىآورد ، بسوزانيد نابود كنيد ، حيوانى كه نوزادهاى خود را در آشيانه مخفى كرده براى پيدا كردن غذا كوهها و درهها را درنورديده با حالت يأس ،
در دامنه كوهى چشم به افقهاى دور دست دوخته ، باشد كه برگ و نوايى براى نوزادان خود پيدا كند و رو بآشيانه خود برود ، ناگهان درنده سرمستى از راه مىرسد و متلاشىاش مىكند ، يا انسان درندهتر از وحشى جنگل ، نه براى رفع گرسنگى ،
بلكه براى آنكه تيرش به هدف برسد آن جاندار بينوا را از حيات لذيذش محروم مىسازد نقاش هنرمندى پيدا مىشود و با حماسهاى مانند شراب كهن درندگان را مستتر مىنمايد اين منظره وقيح و جانسوز را بصورت تابلو در مىآورد و پولهايى كلان را از جريان زندگى مردم خارج كرده ، هم پول را كه براى جريان شئون اقتصادى مردم بوجود آمده است ، در آن تابلو راكد مىنمايد و هم حيات مردم را در آن تابلو به پوچى مىكشاند مىگويند : از تماشاى اين منظرهها لذت مىبرند آرى ، كسانى كه درندگان ضد حيات را پيروزمند صدا مىكنند همانها هستند كه مىتوانند حالت تنا آميز روحى را كه در هنگام تماشاى منظره ظالم كشنده و مظلوم كشته شده ، به وجود مىآيد ، لذت بنامند بينواى سيه روز ، اين لذت نيست ، بلكه نوعى از تلاطم تناقض
[ 157 ]
انگيز روح است كه از دريافت عظمت حيات جاندار و بى ارزش نابكارانهاى كه در آن لحظه حيات را گرفتار كرده است ، ناشى مىگردد . چه كسى مىداند ؟ كه اين تناقضهاى روحى بظاهر لذت بخش ، در روح ما انسانها چه تأثيرهائى بجاى مىگذارد ؟ و چگونه جنگهاى خانمانسوز را يكى پس از ديگرى در گذرگاه تاريخ به وجود مىآورد . آرى بگذاريد ذوق كنند :
آتشش پنهان و ذوقش آشكار
دود او ظاهر شود پايان كار
بياييد از همين امروز در اصطلاحات مربوط به حيات تجديد نظر كنيم و هرگز كلمه پيروز را درباره قاتل و شكست خورده را درباره مقتولان بكار نبريم .
بياييد همصدا با امير المؤمنين ( ع ) بگوئيم :
« پيروزى از خدا و براى خدا است و بس . » معناى اين جمله بطور مختصر اينست كه چون حيات و موت در اختيار خداست و بس ، پس تصرف در حيات بدون مشيت الهى ، جز جنايت نام ديگرى ندارد و آنگاه كه انسان يا انسانهايى حيات ديگران را از ارزش مىاندازند و آن را ميخشكانند ،
حيات خود آنان طبق مشيت الهى از ارزش افتاده سزاوار نابود شدن مىگردد .
متصدى نابود كردن اين ضد حياتها وظيفهاى را انجام داده است كه آفريننده حيات مقرر داشته است . چون قدرت و راهنمايى و قانون از خدا است ، پس پيروزى از آن خدا و براى خداست .
مفاد جمله امير المؤمنين ( ع ) ( بدان كه پيروزى از نزد خداوند سبحان است ) در آياتى از قرآن مجيد چنين آمده است :
وَ مَا النَّصْرُ اِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ 1 .
( پيروزى نيست مگر از نزد خداوند عزيز حكيم ) .
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الرَّحيم 2 .
( خداوند با يارى خود هر كه را بخواهد پيروز مىسازد و اوست خداى عزيز رحيم ) .
-----------
( 1 ) آل عمران آيه 126 و الانفال آيه 10 .
-----------
( 2 ) الروم آيه 5 .
[ 158 ]