1 خداوند حق و حق خداوند است :
آياتى در قرآن آمده است كه خداوند را حق و حق را خداوند مطرح ميكند :
الف فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ 1 .
( با عظمت است خداوند با سلطه و حق ) .
مىتوان گفت : در اين آيه حق را يكى از اوصاف خداوندى معرفى كرده است و توصيف خداوندى با حق ، منافاتى با حق بودن ديگر موجودات ندارد .
ولى در چند آيه ديگر اين صفت را از مختصات ذات اقدس ربوبى گوشزد ميكند :
-----------
( 1 ) المؤمنون آيه 116 .
[ 55 ]
ب وَ يَعْلَمُونَ اَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبينُ 1 .
( و آنان مىدانند كه حق خداوند است و بس ) .
وَ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ 2 .
( و اين ، براى آن است كه حق خداوند است و بس ) .
توضيح حق در اين آيات مفهومى است كه شامل ابديت و ازليت و ضرورت وجود و شايستگى و ديگر اوصاف جلال و جمال است كه بدون ترديد جز ذات پاك ربوبى هيچ موجودى نمىتواند داراى آنها بوده باشد .
لذا حق به اين معنى منحصر در ذات خداوندى است و هيچ موجودى داراى اين اوصاف جلال و جمال نمىباشد . در شعر معروف لبيد بن ربيعه عامرى حق باين معنى منظور شده است :
الا كلّ شىء ما خلا اللّه باطل
و كلّ نعيم لا محالة زائل
( بدانيد هر چيزى جز خداوند باطل است و همه نعمتها ناچار رو به فنا است ) .
پس در حقيقت ، حقّ باين معنا اصالت خداوندى در هستى و تبعيت هستى ديگر موجودات از آن ذات اعلا است كه بدون او باطل و هيچ مىباشند و ممكن است با نظر به آخر آيه دوم و سوم ( و انّ ما يدعون من دونه هو الباطل ) گفته شود كه مقصود از حق بودن خداوندى انحصار شايستگى پرستش در آن ذات اقدس است ،
نه واقعيتهاى ديگر كه ساير موجودات نيز از آنها برخوردار مىباشند .