من نگهبان حقيقتم
مگر نميدانيد هر چه كه استعدادهاى آدمى بيشتر و گستردهتر به فعليت برسد ،
درك و دريافت حقيقت و عمل به آن دشوارتر و حساستر مىگردد .
براى انسانهاى ساده و ابتدايى ، حقيقتها مانند خطهاى مستقيمى است كه در صفحه سفيد زندگيشان با رنگهاى گيرنده كشيده شده است . ميان موقعيت آنان و حقيقت فاصله و گردنهها وجود ندارد . چنانكه فعاليت جانوران در پديدههاى غريزى كه دارند ، احتياج به عبور از گردنههاى انديشه و تعقل و تجريد و تجسيم و تصميم ندارد .
يعنى فاصلهاى ميان آن جانوران و حقيقتى كه براى آنان مطرح است ، جز جوشش آن غريزه و امكان ارتباط با موضوع اشباع كننده چيز ديگرى نيست . در صورتى كه با رشد استعدادها و افزايش گسترش آنها ، حقيقت ظريفتر و گاهى مخفىتر و داراى ابعاد متنوع مىگردد . بعنوان مثال :
شخص ساده لوح و ابتدايى در گذرگاه خود جنايتى را مشاهده مىكند و مىبيند كه يك فرد با سلاح كشنده فرد ديگرى را از پاى درآورد و او را در خاك و خون غلطانيد .
[ 38 ]
مفاهيمى كه بعنوان حقيقت ذهن شخص مفروض را اشغال خواهد كرد ، از اين حدود تجاوز نمىكند كه آنكه لباس آبى پوشيده بود ، آن ديگرى را كه لباس قهوهاى به تن داشت كشت . او قاتل است و اين مقتول و بايستى قاتل را با دست خودم بكشم در صورتيكه همين پديده وقتى براى يك قاضى آگاه و با وجدان مطرح مىشود براى تشخيص حقيقت علل روانى و حقوقى و اقتصادى و اخلاق تابويى آن ، صدها ساعت به تحقيق و بررسى مىپردازد و گاهى هم بدون اينكه حكم خود را بتواند با نظر بهمه عوامل و شرايط صادر نمايد ، با جمله « بنظر من چنين ميرسد » ،
كار خود را پايان مىدهد .
اين جمله كه « من نگهبان حقيقتم و در سر راههاى باريك حق كه از ميان جادّههاى چشمگير باطل كشيده شده است ايستاده ، تا آخرين حدّ توانايىام شما را از انحراف باز خواهم داشت » سخن هيچ دهانى جز دهان پيشوايان الهى كه يقينا على بن ابيطالب نماينده راستين آنها است ، نمىباشد .
زيرا او است كه در همين خطبه با صراحت كامل مىگويد .
« از آنهنگام كه حق به من نشان داده شده است ، ترديدى در هيچ حقيقتى نكردهام .
شما مردم كه روزگار خود را سياه كردهايد ، و گمان مىكنيد با گفت و شنيدهاى بىاساس ميان خود بدون رهبر مربّى مىتوانيد كارى انجام بدهيد و به حقيقت برسيد دور هم مىنشينيد و سئوال نحس يكى را پاسخ شوم ديگرى بدنبال ميآيد ،
نفى و اثباتها به راه مىاندازيد تكليف خود و جامعه را با چند جمله رجز خوانى تعيين مىكنيد ، به خيال اينكه از معدن ذغال سنگ حوادث و واقعيات ، الماسها استخراج كردهايد ، شادمان و خندان برمىخيزيد ، ديرى نمىگذرد كه واقعيات با قوانين شوخى ناپذير خود به سراغتان مىآيد و ديدگان شما را مىمالد و انبوه ذغال سنگها را كه بجاى الماس اندوختهايد به شما نشان مىدهد .
اينهمه زحمت بيهوده به خود راه ندهيد ، گردونه رشد خود را متوقف نسازيد ،
زمينى كه تا اعماقش قطرهاى آب ندارد ، هرگز براى شما چشمه سارهاى حيات بخش براه نخواهد انداخت .
[ 39 ]
براستى مقاومت و لجاجتى كه گروهى از مردم آن دوران در برابر عدالت محض كه در على بن ابيطالب ( ع ) تجسم يافته بود ، از خود نشان دادند ، بخوبى مىتواند تفسير كننده آن قيافه هولناك بشرى بوده باشد كه در همه جوامع زور و قوه را رسميت داده ، فلسفههايى مناسب آن چهرههاى وحشت انگيز به وجود مىآورد و شعار خود را « انسان گرگ انسان است » قرار ميدهد .
شما مردم راه گم كرده درونهاى خود را كه همه سطوح آن را دود و غبار خودخواهى و مال و جاه پرستى تيره و تار كرده است ، با انديشههايى كه اصول و قوانينش را غرايز حيوانى خام شما ديكته كرده است ، مىكاويد و حفر مىكنيد ، با اين هدف گيرى كه به حقايق و واقعيات حيات بخش برسيد در صورتيكه شورانيدن چنان درونهاى پر از لجن و مواد كشنده بوسيله افكارى كه از جوشش غرايز حيوانى خام سر برميآورد ، جز خفقان مرگبار نتيجهاى براى شما نخواهد بخشيد . 9 اليوم انطق لكم العجماء ذات البيان ( من امروز واقعياتى را كه در ظاهر خاموش ، ولى در معنى گويا و آشكار كننده و روشنگر حقايقند ، به سخن در مىآورم ) .