آنان در ميان ما نبودند ، ولى با ما بودند ( اتحاد شگفتانگيز انسانها )
گر در يمنى چو با منى پيش منى
گر پيش منى چو بى منى در يمنى
من با تو چنانم اى نگار يمنى
خود در عجبم كه من توام يا تو منى
برخى از فيلسوفان و جهان بينان را عقيده بر آن است كه با همه اختلافهاى جسمانى و روانى كه ميان همه افراد انسانى بدون استثناء وجود دارد ، اتّحادهاى متنوعى در افراد اين نوع مشاهده مىشود كه درك و شناخت آنها به پيگردى و انديشههاى صميمانه و فراوان نيازمند است . نخست بايستى اختلافات و منشأ آنها
[ 160 ]
را در انسانها مطرح كنيم :
مىدانيم كه هر موجودى اعم از انسان و غير انسان با داشتن تعين مخصوص بخود ، از موجودات ديگر جدا و داراى مرزهاى مشخصى مىباشد . ما مباحث مربوط به اين اختلاف طبيعى موجودات را در اين مورد نمىآوريم . اين اختلاف طبيعى ميان همه افراد انسانى نيز هر يك تعين مخصوص به خود دارند ، وجود دارد . يعنى اينكه هر فردى براى خود گوشت و پوست و رگ و خون و استخوانى دارد ،
جاى ترديد نيست .
مطلب مهم اينست كه با وجود اين اختلاف طبيعى و جسمانى ، تنوع و اختلافى سخت در كيفيتهاى روانى نيز دارند كه گاهى فاصله آنان را از يكديگر تا سرحد فاصله انسان با سنگ دور مىسازد .
در صورتى كه در قلمرو ساير موجودات حتى حيوانات كه داراى حيات و بعقيده بعضى روانشناسان داراى روان هم هستند ، اين اختلاف سخت ديده نميشود .
كانالهاى فعاليت حيات و روان حيوانات محدود و اختلاف ميان آنها ، بسيار سطحى و تنها مربوط به انگيزههاى برون ذاتى است مانند محيط زيست و غيره .
انسانها با اختلاف روانى سختى كه دارند ، باز با انواعى از اتحادها با يكديگر مربوط مىگردند ، مانند هم وطن بودن و هم نژاد و همكار و هم عقيده بودن و غيره .
اين اتحادها گاهى بقدرى شدت پيدا مىكند كه صدها هزار انسان را به يك انسان مبدل مىسازد ، بطورى كه همه آنان يك زندگى و يك مرگ براى آنهمه افراد تلقى مىكنند .
بدون ترديد چنين اتحادهايى ميان ساير جانداران وجود ندارد ، لذا بايستى آنها را از مختصات روانى انسانها بشمار آورد .
در اين اتحادها كه با انگيزههاى برون ذاتى مانند وطن و نژاد و كار و عقايد مربوط به فرهنگها و اخلاقيات ناشى از محيط و ارتباطات انسانها با يكديگر ، به وجود مىآيند با بروز تحولات در آن انگيزهها و عوامل ، دگرگونىهايى در اتّحادهاى
[ 161 ]
بروز مىنمايد .
نوعى ديگر از اتّحاد ميان افراد نوع انسانى احساس مىشود كه عامل آن درونى بوده ، هيچگونه اختلافات جسمانى و آنچه كه ناشى از عوامل و انگيزههاى برون ذاتى است ، نمىتواند آن عامل را محو و نابود بسازد . ما اين نوع را اتحاد برين مىناميم .
البته منظور ما از اين اتحاد برين آن نيست كه همه انسانها در همه جوامع و در همه شرايط و دورانها از چنين اتّحادى بشكل مؤثر آن برخوردار بوده باشند بلكه ما با ملاحظه مجموع مطالعاتى كه درباره انسان صورت گرفته است ، وجود استعداد خاصى را مىپذيريم كه اگر به فعليت برسد و بارور شود ، اتحاد شگفت انگيزى را ميان آدميان به وجود مىآورد . بهترين شاهد وجود اين استعداد ، پديده محبت و عشق ميان افراد فراوانى از انسانها است كه سرتاسر تاريخ را پر كرده است .
بر خلاف آنچه كه گمان مىرود ، محبت و عشق بوجود آورنده اتحاد نيست ،
بلكه اين دو پديده عامل حركت و به فعليت رسيدن استعداد مزبور است كه منجر به اتحاد مىگردد ، زيرا دو پديده مزبور مرتبه شديدى از اراده است كه از كيفيتهاى خاص روانى است ، در صورتى كه اتحاد مورد بحث از جوهر جانهاى آدميان سر بر مىكشد .
فهم اين اتحاد براى كسانى كه هنوز حساب خود را با فعاليتهاى شهوانى و خيالات و خود پرستىهاى تصفيه گوناگون ننمودهاند ، امكان ناپذير است ،
زيرا :
عقل باشى عقل را دانى كمال
عشق گردى عشق را بينى جمال
لذا روى سخن ما با آن گمشدگان ميان بالاى شكم و پايين شكم نيست .
همچنين دمساز ما در اين گفتگو توماس هابس نيست كه از پشت عينك گرگ بودن به انسانها مىنگرد و مىگويد : انسان گرگ انسان است . و كارى با ماكياولى هم نداريم كه براى رسيدن به يك هدف منظور ، از بين بردن ميليونها انسان را
[ 162 ]
اجازه فرمودهاند روى سخن ما با فطرتهاى پاك اولاد آدم است كه ويليام بليك در قطعه زير توانسته است آن را توضيح بدهد :
« براى اينكه دنيا را در يك ذرّه شن و بهشت را در يك گل وحشى ببينى ،
بىنهايت را در كف دستت نگهدار و ابديت را در يك ساعت » .
ما با كسى صحبت مىكنيم كه طعم اين مضمون را چشيده است كه :
بر مثال موجها اعدادشان
در عدد آورده باشد بادشان
روح انسانى كنفس واحده است
روح حيوانى سفال جامده است
مولوى ما با كسانى با درددل در ميان مىگذاريم كه وقتى در يك روزنامه رسمى ميخوانند كه « خبرگزارى فرانسه از انستيتوى بين المللى پژوهش براى صلح كه مقر آن در استكهلم است چنين نقل مىكند :
اين انستيتو در سالنامه سال 1978 خود كه روز پنچشنبه گذشته منتشر شد ،
اعلام داشته است كه هزينه نظامى در سراسر جهان هر دقيقه به يك ميليون دلار بالغ ميشود . در سال بالغ به 400 ميليارد دلار هزينه نظامى جهان است » [ رستاخيز شماره 889 شنبه 9 ارديبهشت ماه 2537 1357 ص 3 ] با خواندن اين گزارش همان آهى را كه براى يك سياه آفريقائى از دل برمىآورد براى يك فرد عرب و ايرانى و فرانسوى و انگليسى و روسى و آلمانى و آمريكائى و هندى نيز برمىآورد . قطرات اشك سوزانش بهمه اين افراد بشرى با يك حرارت سوزان برخسارش مىريزد .
شنوندگان اين سخن چنگيزها و نرونها و حجاج بن يوسفهاى روزگاران نمىباشند . به عبارت كلىتر : ما صحبت با انسانها داريم نه ضد انسانها .
اتحادى كه مورد بررسى ما است ، ميان ارواح تكامل يافته بشرى است كه توانستهاند ارتباط كل انسانها را با مشيت وحدت ساز خداوند بزرگ درك كنند .
خداوند وحدت آفرين در كلام خود چنين خبر مىدهد :
اِنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فِى الْاَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً
[ 163 ]
وَ مَنْ اَحْياها فَكَأَنَّما اَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً 1 .
( بطور قطع هر كس كه انسانى را بدون عنوان قصاص و بدون اينكه فسادى در روى زمين براه بياندازد ، بكشد ، چنان است كه همه انسانها را كشته است و اگر كسى را زنده كند چنان است كه همه انسانها را زنده كرده است ) .
كلام خداوندى شعر نيست و افسانه پردازى راهى به سخنان خدا ندارد .
خداوند زير بناى اصلى خلقت انسانها را براى ما بازگو مىكند .
امير المؤمنين ( ع ) در جمله مورد تفسير اتحاد كسانى را كه هنوز ديده به اين دنيا نگشودهاند ، بازندگان بيان مىدارد . اگر چه ظاهر سخن آن بزرگوار اتحاد در عقيده و خواستهها است كه يكى از اساسىترين عوامل يگانگى پس از « اتحاد برين » است ، ولى همين يگانگى عقيدتى اساسىترين مقدمات درك اتحاد برين و وصول به آن است .
-----------
( 1 ) المائدة آيه 32 .
[ 164 ]