چه كنم در برابر اين كوته بينان ، بگويم يا ساكت شوم ؟
آنانكه مقام و رياست را عالىترين هدف زندگى مىدانند ، با هر سخن و انديشه و رفتارى روبرو شوند ، با آن هدفى كه در نظر گرفتهاند ، آنها را تفسير و توجيه مىكنند ، آنانكه خود زندگى و فرار از مرگ را هدف تلقى كردهاند ، هر موضوعى را به بينند خواهند گفت :
براى ادامه زندگى و فرار از مرگ است . اين است اصل كلّى استثناء ناپذير داورىهايى كه دامنگير مردم محروم از رشد انسانى است و چون آنان قدرت تماس با واقعيات را ندارند ، نه تنها خود از حيات واقعى بدورند ، بلكه باعث تيره و تار ساختن چهره ارزشها و شخصيتهاى سازنده نيز مىباشند .
آن مردم فراموشكار آگاهى و ضبط حوادث را مانند گناه نابخشودنى تلقى كرده گويى عناصر شخصيت امير المؤمنين عليه السلام را در دهها جنگ و پيكار كه با دلاورى و سلحشورى بىنظير ، جان بكف تلاش كرده بود ، نديده بودند خوابيدن او را در رختخواب پيامبر در ليلة المبيت ، بدون كمترين پروا از فرود آمدن شمشيرهاى برّان بر بدنش به فراموشى سپرده بودند [ 1 ] .
بعبارت كلىتر اگر چه آنان نادانتر از آن بودند كه تفكرات و ارزشيابى امير المؤمنين عليه السلام را درباره زندگى كه مرگ را براى او پل رهايى از زندان طبيعت نشان داده بود ، درك كنند و او را به هراس از مرگ متهم نسازند ، ولى آنان
( 1 ) واقعا شگفت آورترين پديدهايست كه شجاعت بىنظير على بن ابيطالب را در همه تاريخ بشرى اثبات مىكند ، با اينكه او يقين داشت كه ساعت ديگر دهها شمشير بران براى كشتن پيامبر در رختخوابش فرود خواهد آمد ، بجاى پيامبر در همان رختخواب در خواب گوارا فرو رفت
[ 117 ]
با چشم خود دلاورىها و شهامتهاى بى بديل او را ديده بودند ، با اينحال احمقانه ترين اتهام را كه زبونى و ترس از مرگ بود ، به على ( ع ) وارد مىساختند همين نابينايى مهلك يا خيانتگرى است كه آنان را وادار مىكند كه امير المؤمنين عليه السلام را به مقامجويى متهم نمايند ما در مجلد يكم و دوم اين كتاب نظر آن حضرت را درباره مقام و رياست بررسى كردهايم و در خطبههاى آينده نيز ارزيابى آن را از ديدگاه او مطرح خواهيم كرد .
امّا مرگ از ديدگاه على ( ع ) بحثى است كه در مجلد هشتم از تفسير و نقد و تحليل مثنوى ، مشروحا آوردهايم ، مطالعه كنندگان محترم مىتوانند به آن كتاب مراجعه فرمايند . در اين مورد تنها يك مسئله مهم را بررسى مىكنيم :