2 جنبه مثبت
با تحليل كافى در همه رويدادهاى فتنهانگيز ، اين حقيقت را مىتوان پذيرفت كه با نظر به آگاهىهاى محدود مردم معمولى و گرايشهاى بىاساس آنان ، جنبه مثبت فتنهها در مقابل جنبه منفى آنها بسيار ناچيز است ، زيرا عبرتگيرى و تجربهاندوزى در رويدادها براى مردم معمولى بقدرى اندك است كه گوئى آن رويدادها در فضا به وجود مىآيند و در فضا هم نابود مىگردند و كارى با آن مردم ندارند ، و همين مردماند كه بهترين دستاويز آشوبگران در تلاطمها و فتنهها مىباشند .
[ 75 ]
از مردم افتاده مددجوى كه اين قوم
با بى پر و بالى پر و بال دگرانند
هدف گيرىهاى پيشروان سرتاسر تاريخ پر از استفاده از اين مردم است : به همين جهت بوده است كه هنوز اين جمله « از مردم به مردم براى مردم » به عنوان شعارى در مسائل اجتماعى تلقى مىگردد [ 1 ] . بعضى از جنبههاى مثبت بدينقرار است :
يك نخستين جنبه مثبت فتنهها ، موضوع آزمايش است . افراد و طبقات در هنگام بروز فتنهها در معرض آزمايش قرار مىگيرند . فتنهها مانند بعضى از اختلالات روانى هستند كه غالبا موجب بروز محتويات درونى انسانها مىگردند .
دو فتنهها مىتوانند قدرت تشخيص حق و باطل و تفكيك آن دو را از يكديگر به فعليت برسانند .
اشخاصى وجود دارند كه توانائى آنها در هر حالى روشن نيست ، و مانند اينست كه توانايى آنان به خواب رفته است ، و در هنگام بروز فتنهها بيدار مىشوند .
سه فتنهها براى انسانهاى آگاه ، كار ديگرى هم مىتوانند انجام بدهند و آن عبارتست از بيدار كردن هشيارى و آگاهى بيشتر درباره حق و باطل .
در آن رويدادها كه هر يك از حق و باطل بدون حركت در پيرامون مرز يكديگر و در قلمرو اختصاصى خود نمودار مىشوند ، قيافه كاملا معينى از هر يك در ديدگاه انسانى قرار مىگيرد ، در صورتى كه در هنگام قرار گرفتن آن دو ، در مرزهاى نزديك بهم ، تشخيص و تفكيك آنها از يكديگر موجب روشن گشتن ابعاد ديگرى از آن دو مىباشد .
چهار كميّت و كيفيت فتنهها و تأثير سطحى يا عميق آنها در يك اجتماع مىتوانند معلومات بسيار مفيدى درباره شناخت جامعه آشوب زده در اختيار هشياران بگذارند ، زيرا چنانكه گفتيم فتنهها مانند بعضى از اختلالات روانى هستند كه محتويات روانى مبتلا بآن اختلال را اگر چه بطور گسيخته ابراز مىنمايند .
در پايان اين مبحث مجبوريم دو نكته را ياد آور شويم : يكى اينكه اين جنبههاى
( 1 ) گوينده جمله مزبور ابراهام لينكولن است .
[ 76 ]
مثبت ، پديده آشوب را تصحيح و تثبيت نمىكند ، بلكه با نظر به ماهيت آن ، و مختصات مفيد و مضرّى كه دارد ، شبيه بيك بيمارى اجتماعى است كه فى نفسه درد آور و ضرربار است . در جنب اين بيمارى انسانهايى مىتوانند با تحقيق در ماهيت و مختصات آن ، همچنين با كوشش براى پيدا كردن درمان آن ، فوايدى را بدست بياورند .
دوم تحولات مفيد بر حال بشرى را نبايد با آشوبها اشتباه كرد ، زيرا تحولات مفيد در حقيقت عبور از موقعيتى پست به موقعيت عالىتر است ، در صورتى كه آشوب عبارت است از بهره بردارى نابكارانه از موقعيت فتنهانگيز كه از اختلاط حق و باطل ناشى مىشود .