اگر كوهها از جاى خود كنده شوند تو پا بر جاى باش
فرزندم ، نخست در اين بيانديش كه چه علتى ما را از خانههاى خود بميدان كارزار كشيده است ؟
آن سبب چيست كه آرامش زندگى ما را مبدل به هيجان و اضطراب جنگ نموده ما را به گام برداشتن در مرز زندگى و مرگ وادار نموده است ؟
آيا ما با اين تبهكاران دعواى ارث مالى داريم ؟
آيا جنگ ما با اينان بر سر ثروت و مال دنيا است ؟
آيا خصومت شخصى ما را وادار كرده است كه با اينان به كشتار برخيزيم ؟
آيا ما با اين خود باختگان جنگ قبيلهاى داريم ؟
بدان كه علت روياروى قرار گرفتن ما با اين پيمانشكنان خطا پيشه ، هيچيك از اين امور نيست . صف آرايى ما در برابر يكديگر جز صف آرايى حق و باطل نيست . ما از حق حمايت مىكنيم ، آنان در باطل غوطه ورند و مىخواهند انسانها را از حق گرايى و حق يابى محروم بسازند .
در اين حقيقت هم بيانديش كه پيشتازان رياست پرست اين قوم ، پيمانهاى الهى با من بستند و با كمال بى اعتنايى به پيمان الهى ، آن را شكستند . آنگاه دست به آشوبگرىها زدند و جامعه اسلامى را مضطرب ساختند و زن پيامبر را كه ميبايست در خانه خود بنشيند و به نگهبانى اسلام بپردازد ، با خود برداشته بيابانها و دشت
[ 153 ]
و تپهها در نورديدند و خود را بميدان جنگ رسانيدند .
اگر از اينان بپرسى كه براى چه اين كارزار را به راه انداختهايد ، آنان در پاسخ تو نمىتوانند بگويند :
ما حق را مىخواهيم ، زيرا خود آنان از اعماق دلشان مىدانند كه حق با من است ، لذا هر سخنى كه براى مغالطه و سفسطه بازى بياورند ، انحراف خودشان را اثبات خواهد كرد .
بدينسان چشمه سار حيات روحى اين قوم خشكيده است و نمىتوانند حيات حق جويان را درك و قابل ارزش بدانند .
لختى در محتويات مغزى آنان نيز بيانديش . فعالترين محتواى مغزى آنان اينست كه وجود على بن ابيطالب ( ع ) ( كسى كه نسبتش با پيامبر اسلام ، نسبت هارون با موسى است ) و اينهمه پاكان مهاجرين و انصار كه در اشاعه حق و حقيقت زندگى خود را متزلزل ساختهاند ، در اين كره خاكى نه تنها بيهوده است ، بلكه وجود او و پيروانش براى انسانها ضرر بار است تخيلات ديگرى هم در توى جمجمه آنان موج مىزند كه بازگو كردنش دل را آشفته مىسازد و ساده لوحان را به بدبينى مىكشاند ، زيرا اين مطلب براى ساده لوحان قابل هضم نيست كه اينان اسلام و حقيقت را براى اغراض شخصى خود استخدام مىكنند و همه انديشهها و استعدادهاى آنان در تحقق بخشيدن اين آرمان شيطانى مصروف مىشود كه اسلام وسيلهاى براى خودكامگى و برترىجويى مادّى بر ديگران و چشيدن طعم امر و نهى مىباشد .
با اين محاسبات عينى اينان به موجودات ضد حيات مبدل شدهاند و دست به خودكشى زدهاند .
فرزندم ، ما اينان را از پاى در نمىآوريم ، زيرا حق حيات و موت از آن خدا است و بس . ما زندگى باين مردم ندادهايم ، تا حق مرگ آنان در اختيار ما باشد .
شمشيرى كه در راه دفاع از حق كشيده مىشود ، مشيت تجسم يافته خداوندى است كه براى نگهبانى حق بكار افتاده است .
[ 154 ]
در اين هنگام كارزار كه محتويات مغزها در هم و بر هم و دلها در شورش و اضطراب غوطهور شده ، گوش به صداى چكاچاك شمشيرها كه فضا را پر كرده ، فرا مده .
از هيكلهاى تنومند ، روى مركبها كه مانند كوهى سر بفلك كشيده ديده مىشوند ،
مرعوب مباش .
زيرا :
در آنهمه هيكل ز دل و جان خبرى نيست
جز وسوسه و فكر پريشان خبرى نيست
بيهوده به خود راه مده ترس و هراسى
مشتى دد و ديوند ز انسان خبرى نيست
[ 1 ] مقاومت كن ، متزلزل مباش ، كسى كه تكيه گاهش خدا است ، از انبوه دشمن بيم و هراسى ندارد . 3 ، 4 ، 5 ، 6 اعر اللّه جمجمتك تد فى الأرض قدمك ارم ببصرك اقصى القوم و غضّ بصرك ( جمجمهات را به خدا بسپار قدمت را روى زمين چونان ميخ فرو رفته ثابت بدار ، چشم به آخرين صفوف دشمن بدوز و ديده از انبوه دشمن بپوش ) .