رابطه حيات با پديدهها و فعاليتهاى آن
در مبحث پيشين درباره توضيح رابطه حيات با پديدهها و فعاليتهاى آن ،
رابطه عليّت را مطرح كرديم . اين روش براى ساده كردن مطلب بود . اكنون مىخواهيم : رابطه مزبور را دقيقتر بيان كنيم .
پديدهها و فعاليتهايى كه از حيات بروز مىنمايند ، بر دو قسم عمده تقسيم مىگردند :
قسم يكم امورى هستند كه بطور مستقيم از حيات بروز مىكنند و ما آنها را مختصات مستقيم حيات مىناميم ، مانند حركت ، احساس ، كوشش براى ادامه حيات ، جلب شدن به آنچه كه ملايم طبيعت حيات است و گريز از آنچه كه آسيب به حيات مىزند ، توليد مثل ، خواستن . . . .
[ 48 ]
قسم دوم امورى هستند كه پس از به وجود آمدن خود مطلوب ( خود ايدهآل ) از حيات بروز مىنمايند . مانند :
انتخاب روش معين در زندگى ، اشتغال به كارهاى فكرى مشخص ، پذيرش اخلاق و قوانين اجتماعى معين و غير ذلك .
اين قسم پديدهها و فعاليتها را مختصات غير مستقيم حيات مىناميم ، زيرا خود طبيعت حيات انديشه در موضوعات معين را ايجاب نمىكند ، بلكه اين « خود مطلوب » است كه با پذيرش شرايط محيطى و اجتماعى و عوامل درونى و فعاليت مثبت در زمينه آنها ، حيات را در امور مزبور بجريان مىاندازد .
با ملاحظه اين تقسيم ، مىگوئيم : هر پديده و فعاليتى كه در جريان مستمر حيات بروز مىكند ، در حقيقت جزئى از حيات به آن پديده يا فعاليت تبديل و تحول مىيابد ، نه اينكه موقعيت خاصى از حيات پس از به وجود آوردن آن پديده يا فعاليت ، مانند يك علت معمولى ، با دگرگونى خاصى به وجود خود ادامه بدهد . بلكه چنانكه گفتيم : با بروز هر مختصى از حيات ، يك مقدار از حيات از بين ميرود . آرى
پس به هر ميلى كه دل خواهى سپرد
از تو چيزى در نهان خواهند برد
ولى چون انسان موجوديست داراى روان كه بوسيله « خود مطلوب » ( خود ايدهآل ) حيات را در خواستههايى معيّن صرف مىنمايد ، در حقيقت هر پديده و فعاليت حياتى كه با نظارت و سلطه خود ايدهآل در قلمرو روان بروز مىنمايد ،
ثابت و پايدار مىماند .
اين همان قانون فلسفى علمى است كه مىگويد : هر مرحله تكامل يافتهاى داراى امتيازات مرحله پيشين است ، باضافه امتياز جديد .
در نتيجه رابطه حيات با پديدهها و فعاليتهايى كه بروز مىدهد رابطه تصعيدى است ، نه رابطه عليت ، باين معنى كه اجزاء حيات بوسيله امور مزبوره با نظارت و سلطه خود ايدهآل به قلمرو روان تصعيد مىشود و در آن قلمرو ثابت و پايدار مىماند .
و اين مطلب منافاتى با جريان دائمى سطح ظاهرى روان كه مجاور طبيعت
[ 49 ]
است ، ندارد ، مولوى مىگويد :
هر نفس نو مىشود دنيا و ما
بى خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوى نو نو ميرسد
مستمرى مىنمايد در جسد
اين بروز و جريان دائمى حيات و ثبات و پايدارى سطح عميق روان كه در فلسفه اسلامى تقريبا هفتصد سال پيش گفته شده است ، امروز بوسيله گروهى از زيست شناسان مانند اوپارين بعنوان يك كشف علمى مهم وارد معارف بشرى مىگردد :
« مواد جسم زنده بىتغيير نمىمانند ، آنها به سرعت زياد شكسته مىشوند ،
تا انرژى نهفتهشان آزاد شود و بعد ، مواد حاصل از تجزيهشان به محيط پيرامون دفع مىگردند . بدنهاى ما مانند نهرهاى روانند و موادشان بسان آب جويى پيوسته تازه مىشوند » 1 .
باز مىگويد : « اين نوع سازمان حيات را مىتوان به طريقى با سازمان يك اثر موسيقى ، مانند يك سمفونى ، مقايسه كرد كه موجوديت واقعى آن به توالىها و هماهنگىهاى معين تك تك صداها بستگى دارد و كافى است كه اين توالى بر هم بخورد تا در نتيجه آن ، سمفونى مذكور خراب شود و ناهماهنگى و بىنظمى جاى آن را بگيرد » 2 .
تفسير صحيحى براى ثبات و پايدار بودن واقعيات روان با تحول مستمر حيات ، با هيچ علم و فلسفهاى جز با اين ابيات زير وجود ندارد :
قرنها بگذشت اين قرن نويست
ماه آن ماه است آب آن آب نيست
عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم
گرچه مستبدل شد اين قرن و امم
قرنها بر قرنها رفت اى همام
وين معانى برقرار و بر دوام
شد مبدل آب اين چو چند بار
عكس ماه و عكس اختر برقرار
-----------
( 1 ) حيات : طبيعت و منشاء و تكامل آن او پارين ص 57 .
-----------
( 2 ) مأخذ مزبور ص 79 .
[ 50 ]
پاسخ :
پس بنايش نيست بر آب روان
بلكه بر اقطار اوج آسمان
مولوى