بيم و هراس من درباره انسانها است
از مباحث گذشته روشن مىشود كه امير المؤمنين عليه السلام از چه مىترسد ،
بيم و هراس اضطراب انگيز او از چه عاملى سرچشمه مىگيرد . بيم و هراس او ناشى
[ 52 ]
از شكست جبران ناپذير شخصيت ايدهآل او در گذرگاه حيات است ، نه از عوامل مخلّ موجوديت شخصى او كه ميدان فعاليت « خود طبيعى » است .
شخصيت فرزند ابيطالب كه در دوران حياتش ، زندگى ايدهآل همه انسانها را كه رهبرى آنان را بعهده دارد عنصر اساسى خود تلقى كرده است ، پيروزى خود را در رسيدن مردم به زندگى مزبور و شكست خود را در محروميت انسانها از آن زندگى مىداند .
حيلهگرىهاى معاويه و معاويه صفتان ، فريب خوردگان مانند « طلحه » و « زبير » ها و سكوت گروهى ديگر كه مقدمههايى براى پنهان شدن حق و آشكار شدن باطل ميباشد ،
موجب گمراهىها و تسلط ستمكاران بر جامعهها مىباشد .
اينست عامل ترس امير المؤمنين كه بهيچ وجه جنبه شخصى ندارد ، زيرا چنانكه توضيح داديم : او حيات را به گونهاى تفسير كرده بود كه آرامش و ترس ،
لذت و الم ، پيروزى و شكست رويدادهايى مانند كفهاى ناپايدار حيات براى او تلقى مىگشت .
على بن ابيطالب رهبرى است كه از ريخته شدن قطره خونى بناحق مىترسد ،
لرزه و اضطراب همه وجود او را فرا مىگيرد ، ولى از كشته شدن در راه حق و حمايت از انسان كمترين هراسى به خود راه نمىدهد ، زيرا زندگى براى او چنانكه گفتيم تنفس ضرورى و لذت بردن از خوشىها و فرار از ناگوارىهاى حيات طبيعى تلقى نشده است . بلكه حيات يك انسان ابدى كه خود جزئى از آن است ، ملاك شئون و پديدهها و فعاليتهاى او است . 13 اليوم تواقفنا على سبيل الحقّ و الباطل ( امروز راه حق و باطل بر ما آشكار و از يكديگر تفكيك شدند ) .