4 تعهد شكنى عبارت ديگرى از خودكشى
بدانجهت كه پيمان واقعى كاشف از پيوند دادن شخصيت و وجدان آزاد به ايفاى آن پيمان است ، تخلف از آن پيمان عبارت ديگرى از خودكشى ميباشد كه در دفتر سودجويان و پيروان ماكياولى زيركى و سياست ناميده مىشود هيچ كلمهاى در قاموس بشرى مانند دو كلمه مزبور هستها را نيست و نيستها را هست ننموده است . بنابراين نامگذارى شرمآور بوده است كه مباحث مربوط بشخصيت و خود و من انسانى و غير ذلك كه در فلسفهها و روانشناسىها و علوم تربيتى مطرح مىگردد ، براى آن زيركها بيش از يك عدّه مفاهيم فكاهى يا دندههاى مهره اصول انسانى كه بايد ساييده شوند ، واقعيتى ندارند بكار بردن كلمه زيركى كه نوعى امتياز در مفهوم آن وجود دارد صفت وقيح پيمان شكنى را در زندگى انسانى رسميّت مىدهد . كه خود رسميت ديگرى را به دنبال خود مىآورد و آن عبارت است از تساوى من هستم و من نيستم كه نتيجه قطعىاش تساوى تو هستى
[ 22 ]
و تو نيستى مىباشد خندهآورتر از همه چيز اينست كه اگر اين تناقض را به او متذكر شوى ، با قيافه فيلسوفانه بتو خواهد گفت : تناقض تناقض محال است