نتوان مرد به سختى كه در اينجا زادم
وطن كه آشيانه اصلى آدمى است ، جايگاهى است بس محبوب ، آوارگى از وطن يكى از عذابهاى سخت است كه گاهى تا سر حد عدم امكان تحمل مىرسد .
در تفسير و نقد و تحليل مثنوى موضوع وطن مشروحا بررسى شده است . به مجلد پانزدهم كه راهنماى موضوعات است مراجعه نماييد و مبحث مزبور را در مجلدى كه بررسى شده است ، مطالعه فرماييد ، آنچه كه در اين مورد بايستى متذكر شويم ،
[ 171 ]
اينست كه لزوم فرار از عوامل ناهنجار طبيعى همان مقدار ضرورت دارد كه گريز از عوامل مرگ .
كسى كه با امكان مهاجرت از محيط طبيعى كشنده ، در همان محيط ميخكوب مىشود ، در حقيقت طومار زندگيش را با دست خويشتن مىپيچد .
همچنين رضايت باخلاق پست و نفاق و پيمانشكنىها و ساير اوصاف رذيله با امكان رهايى از عوامل محيطى آن ، نوعى خودكشى است كه مىتوان آن را روحكشى اصطلاح كرد .
امير المؤمنين عليه السلام درمان دردى را كه محيط بر آنان تحميل كرده است ،
توضيح مىدهد و مىفرمايد :
ادامه حيات در چنين محيطى گناه است . در آن محيط كه طبيعت و انسانهايش دست بهم داده مشغول متلاشى كردن روح آدمى مىباشند ، تحمل و رضايت معصيت و نافرمانى است . بگذاريد اين محيط را بآن مردمى كه در فكر نجات دادن خويشتن نيستند و فرار كنيد و برويد به محيطى كه شما را در زنجير پستىهايش نفشارد
[ 172 ]