مسئله دوم عوامل بروز فتنهها
اگر چه طبيعت انسانى بجهت غريزه خودخواهى ، همواره عامل فتنه و آشوب را در درون خود مىپروراند ، ولى قوانين و مقرراتى كه براى مبانى و شروط زندگى اجتماعى وضع شدهاند ، از فعاليت غريزه مزبور براى براه انداختن آشوب جلوگيرى به عمل مىآورند .
از طرف ديگر عامل مذهب و اخلاق كه اساسىترين نيرو براى تعديل خود خواهى محسوب مىشود ، در جلوگيرى از فتنه و آشوب اساسىترين نقش را مىتواند بعهده داشته باشند .
ما عوامل انسانى فتنهها را در گروه دوم از مسائل مشروحا بررسى خواهيم كرد ، لذا در اين مبحث مىپردازيم به عوامل موضوع فتنهها كه يكى از آنها عبارت است از اختلاط حق و باطل در يك حادثه يا يك واقعيت .
مقصود از اختلاط حق و باطل آن نيست كه اين دو موضوع در يكديگر فرو مىروند و يك پديده واحد غير قابل تفكيك به وجود مىآورند ، زيرا اين دو متضاد هرگز يكى نمىشوند ، بلكه منظور نزديك شدن آن دو بيكديگر مىباشد ، بطوريكه ادارهكنندگان فتنه و آشوب مىتوانند يكى از آن دو را به وسيله تلقين و صحنه سازىهاى هشيارانه حذف و ديگرى را براى مردم ساده لوح جلوه بدهند ، مثلا
[ 77 ]
حق را حذف و باطل را بنمايانند و آن مردم را از حق موجود در آن حادثه محروم بسازند . و چون گروه حاميان حق دست از حق خواهى خود برنمىدارند ، فعاليتهاى طرفين موجب بروز آشوب مىگردد .
عامل ديگر تحولى است كه در اجتماعات صورت مىگيرد . اغلب تحولاتى كه اجتماع را از موقعيتى به موقعيت ديگر منتقل مىسازد ، فتنه و آشوبى را بهمراه دارد ، خواه اين انتقال از موقعيتى بوده باشد كه اصول تثبيت شدهاش فى نفسه باطل باشد و يا بجهت آغاز موقعيت جديد اصول تثبيت شده از فعاليت صحيحى كه در دوران پيش انجام مىدادهاند ، ساقط گردند .
عامل بروز آشوب در آن نوع از تحولات كه اصول تثبيت شده در موقعيت پيشين واقعا باطل بودهاند مانند تحولى كه اسلام بوجود آورد دستاويز آشوبگران پذيرنده آن اصول پيش از تحول قرار گرفت .
آنان براى توجيه آشوبى كه براه انداختهاند ، قيافه متفكرانه به خود گرفته ،
فرياد برمىآورند كه در اين تحول كه پيش آمده است ، خواستههاى مردم مورد بىاعتنايى قرار گرفته به حيثيت مردم لطمه و اهانت وارد مىشود . مانند تزلزل آن اصول ساختهاى كه براى حفظ امتيازات مالى يا مقامى و شخصيتى افرادى يا گروههايى در موقعيت پيشين تثبيت شده بود . چنانكه در تحول دوران زمامدارى امير المؤمنين عليه السلام ديده مىشود .
مىدانيم كه عثمان چه امتيازاتى را به خويشاوندان و حاميان خود داده بود و اصول ساخته شدهاى هم از اين بذل و بخششها حمايت مىكرد . با رسيدن دوران زمامدارى امير المؤمنين عليه السلام ، تحوّل شروع مىشود و مىفرمايد :
هر گونه امتيازاتى را كه بدون علت به افراد يا گروهها داده شده است ، من لغو مىكنم و با شمشير برّان اصل عدالت ، همه آن اصول ساخته شده را از بين ميبرم با اعلان اين تحول سردستههاى آشوبگران مانند معاويه و طلحه و زبير برمىخيزند و كشته شدن عثمان را كه تحقيق دربارهاش حق بود ، با اغراض باطل خود در هم مىآميزند و با نمايش حق در آشوب خود براه مىافتند .
[ 78 ]
دستاويز آشوبگران در آن نوع تحولات كه شرايط جديد ، اصول تثبيت شده موقعيت پيشين را از كار مىاندازد ، عبارت است از :
1 انس و عادت مردم به اصول پيشين ، چنانكه در قسم اول از تحولات مورد سوء استفاده قرار مىگيرد .
2 روشن نشدن همه جنبههاى اصول موقعيت جديد .
3 مناقشه و انتقاد در شخصيت گردانندگان تحول .
اين سه موضوع كه دستاويز آشوبگران قرار مىگيرد ، جنبهاى از حق را دارا مىباشند ، ولى بدانجهت كه شرايط و عوامل منطقى كه بروز موقعيت جديد را ايجاب نموده نسبيت آن جنبه حق را اثبات نموده است ، پيش كشيدن آن ، در برابر حق جديد كه تحول آن را نشان مىدهد ، باطل مىباشد .