است : شريعت ، طريقت ، حقيقت . معتقد است كه شريعت وسيله ياپوستهای است برای طريقت ، و طريقت پوسته يا وسيلهای برای حقيقت .فقهاء طرز تفكرشان درباره اسلام همان است كه در بخش درسهای كلام شرحداديم . معتقدند كه مقررات اسلامی در سه بخش خلاصه میشود : اول بخش اصول عقايد كه كلام عهدهدار آن است . در مسائل مربوط به اصولعقايد لازم است انسان از راه عقل ، ايمان و اعتقاد تزلزل ناپذير داشتهباشد . دوم بخش اخلاق . در اين بخش دستورهايی بيان شده است كه وظيفه انسانرا از نظر فضائل و رذائل اخلاقی بيان میكند و علم اخلاق عهدهدار بيان آناست . بخش سوم ، بخش احكام است كه مربوط به اعمال و رفتار خارجی انساناست و فقه عهدهدار آن است . اين سه بخش از يكديگر مجزا هستند . بخش عقائد مربوط است به عقل وفكر ، بخش اخلاق مربوط است به نفس و ملكات و عادات نفسانی ، بخشاحكام مربوط است به اعضاء و جوارح . ولی عرفا در بخش عقائد ، صرف اعتقاد ذهنی و عقلی را كافی نمیدانند ،مدعی هستند كه به آنچه بايد ايمان داشت و معتقد بود بايد رسيد و بايدكاری كرد كه پردهها از ميان انسان و آن حقايق برداشته شود . و در بخشدوم همچنانكه قبلا اشاره شد ، اخلاق را كه هم ساكن است و هم محدود كافینمیدانند ، به جای اخلاق عملی و فلسفی ، سير و سلوك عرفانی را كه تركيبخاص دارد پيشنهاد |