پس كسانی كه به حكمت عملی قائلند ، معتقدند كه انسان يك سلسلهتكاليف و وظايف دارد كه همانها حكمتهای عملی است و عقل و خرد میتواندآنها را كشف نمايد ( 1 ) . حكمت نظری منقسم است به الهيات و رياضيات و طبيعيات ، عليهذا حوزهبسيار وسيعی دارد ، اكثريت قريب به اتفاق علوم بشری را فرا میگيرد ،ولی حكمت عملی منقسم میشود به اخلاق ، تدبير منزل ، سياست جامعه .چنانكه میبينيم ، حكمت عملی محدود است به علوم انسانی ، البته نه همهعلوم انسانی ، بلكه پارهای از آنها . حكمت عملی از جنبههای مختلف محدود است : اولا محدود است به انسان ،شامل غير انسان نمیشود . ثانيا مربوط است به افعال اختياری انسان ، پسشامل كارهای غير اختياری بدنی يا روحی كه در قلمرو پزشكی و فيزيولوژی وروانشناسی است نمیشود . ثالثا مربوط است به " بايد " های افعالاختياری انسان كه بايد چگونه باشد و چگونه نباشد . از اين رو با نيرویعقل از دستگاه ادراكی و با نيروی اراده از دستگاه اجرايی سروكار دارد نهبا خيال ( از دستگاه ادراكی ) و ميل ( از دستگاه اجرايی ) . از اين روبحث درباره اختيار انسان و مقدمات عمل اختياری كه چه مقدماتی رخ میدهدتا فعل اختياری انسان صورت گيرد ، و يا بحث درباره ماهيت اختيار كهچيست و آيا انسان مجبور است يا مختار از حوزه حكمت عملی خارج است ومربوط است به روانشناسی يا فلسفه . رابعا حكمت عملی درباره همه " بايد" ها بحث نمیكند ، بلكه درباره آن عده از " بايد " ها بحث میكند كه" بايد " های نوعی و كلی و مطلق و انسانی است نه " بايد " های فردیو نسبی . پاورقی : . 1 بلكه خود عقل ، حاكم نيز هست ، حاكم ، قوه ديگر نيست . |