" فروتنی " حد وسط ميان "تكبر" و " تن به حقارت دادن " است (1) .ارسطو ، برخلاف افلاطون ، معتقد است كه علم و معرفت برای تحصيل فضيلتشرط كافی نيست ، علاوه بر آن بايد نفس را به فضيلت تربيت كرد ، يعنیبايد در نفس ملكات فضائل را ايجاد نمود ، بايد كاری كرد كه نفس بهفضائل كه رعايت اعتدالها و حد وسطها است ، عادت كند و خوبگيرد ، و اينكار با تكرار عمل ميسر میشود . شك نيست كه نظريه ارسطو جزئی از حقيقت را دارد ، ولی شايد ايرادعمدهای كه میتوان بر نظريه اخلاقی ارسطو گرفت اين است كه ارسطو كار علماخلاق را تنها تعيين بهترين راهها ( يعنی راه وسط ) برای وصول به مقصد كهسعادت است دانسته است . يعنی ارسطو مقصد را تعيين شده دانسته است .اخلاق ارسطوئی به انسان هدف نمیدهد ، راه رسيدن به هدف را مینماياند ، وحال آنكه ممكن است گفته شود كه يك مكتب اخلاقی وظيفه دارد كه هدفانسان را هم مشخص كند ، يعنی چنين نيست كه انسان از نظر هدف نيازی بهراهنمائی نداشته باشد . به علاوه ، در اخلاق ارسطوئی ، از آن نظر كه هدف را سعادت تعيين كردهاست و فرض را بر اين دانسته است كه انسان دائما در پی خوشبختی خويشاست ، بايد بهترين راه وصول به خوشبختی را به او نشان داد ، در حقيقتاساسیترين عنصر اخلاق يعنی قداست را از اخلاق گرفته است . " اخلاق ةقداست خود را ، از راه نفی " خودی " و " خودخواهی " و به عبارتديگر از راه بيرون پاورقی : . 1 برای تعيين حد وسطها و افراط و تفريطها در اخلاق ، رجوع شود بهكتاب " جامع السعادات " مرحوم حاج ملاهادی نراقی ، و به جلد اول ةالميزان " . |