" رفتار سقراط هنگام محاكمه ، سرپيچیاش از فرار ، متانتش در برابرمرگ ، و اين دعويش كه ستمگر ، به خود بيش از ستمكش آسيب میرساند ،همه با تعاليم رواقيان موافق بود . بی پروائيش از سرما و گرما ، سادگيشدر خوراك و پوشاك ، و وارستگی كاملش از همه اسباب راحت جسم نيز باتعاليم رواقيان موافق بود " ( 1 ) .گاهی اشتباه میشود و فلسفه رواقی همان فلسفه آكادمی افلاطونی پنداشتهمیشود و گمان میرود و رواقيون همان اشراقيون و پيرو فلسفه افلاطونند ، والبته بايد از اين اشتباه جلوگيری شود . فلسفه رواقی ، برخلاف فلسفههای كلبی و اپيكوری تاريخ طولانیتری دارد .میگويند " شروع فلسفه رواقی به منزله تحول و پيشرفت مذهب كلبی بود ، وپايان آن ، صورتی از ايده آليسم افلاطونی داشت . بيشتر دگرگونيهائی كه رخنمود در نظريات مربوط به مابعدالطبيعه و در منطق رواقيان بود ، نظرياتاخلاقی آنان بالنسبه ثابت ماند " ( 2 ) .روح نظريه اخلاقی رواقيان اين است كه " فضيلت " عبارت است ازاراده خوب ، فقط اراده است كه خوب يا بد است ، فضيلت و رذيلت هر دودر اراده جای دارند . رواقيان اراده خوب را ارادهای میدانستند كه نسبت به حوادث بيرونیتأثير ناپذير باشد . در حقيقت آنها اراده خوب را عبارت از ارادهنيرومند میدانستند ، معتقد بودند كه انسان با ارادهای پاورقی : . 1 تاريخ فلسفه غرب ، ص . 492 . 2 كليات فلسفه ، تأليف پاپكين و استرول ، فصل فلسفه اخلاق . |