عصر مأمون كه خود اهل فضل و علم و ادب و فلسفه بود مورد توجه واقع شدند. مأمون ، و پس از او معتصم ، و پس از معتصم واثق از معتزله سختحمايت كردند و اين سه خليفه خود را معتزلی میخواندند . در همين زمان بود كه بحث داغی بالا گرفت كه دامنهاش در تمام اقطاركشور عظيم آنروز اسلامی گسترش يافت . و آن اينكه آيا كلام خدا از صفاتفعل است يا از صفات ذات ؟ و آيا كلام خدا حادث است و يا مانند علمخدا و قدرت و حيات او قديم است ؟ و در نتيجه آيا قرآن كه كلام خدا استمخلوق و حادث است يا قديم و غير مخلوق ؟ معتزله معتقد بودند كه كلام خدامخلوق است ، پس قرآن مخلوق و حادث است و اعتقاد به قديم بودن قرآنكفر است . مخالفين معتزله بر عكس معتقد بودند كه قرآن قديم است و غيرمخلوق . مأمون به حمايت از معتزله بخشنامهای صادر كرد كه هر كس معتقدبه قدم قرآن باشد تأديب شود . افراد زيادی به زندان افتادند و شكنجهديدند . معتصم و واثق نيز روش مأمون را دنبال كردند ، و از جمله كسانی كه دراين دوره به زندان افتادند احمد بن حنبل معروف بود . تا نوبت به متوكلرسيد . متوكل بر ضد معتزله گرايش پيدا كرد و اكثريت مردم با معتزلهمخالف بودند . معتزله و طرفدارانشان منكوب بلكه قلع و قمع شدند . خونهادر اين فتنه ريخته شد و خانمانها به باد رفت . مسلمين اين دوره را دوره" محنت " ناميدند .معتزله پس از اين جريان كمر راست نكردند ، ميدان برای هميشه به دستمخالفينشان كه " اهل السنة " و " اهل الحديث " خوانده میشدند افتاد. در عين حال برخی شخصيتهای بارز در |