ديگر مجهز بود به مكتب اعتزال ، همه اصول اهل السنه را بر پايههایاستدلالی خاصی بنا نهاد و آنها را به صورت يك مكتب نسبتا دقيق فكری درآورد . آن شخصيت بارز ابوالحسن اشعری متوفا در حدود 330 هجری است .ابوالحسن اشعری - بر خلاف قدمای اهل حديث مانند احمد بن حنبل - بحث واستدلال و به كار بردن منطق را در اصول دين جايز شمرد و از قرآن و سنت برمدعای خود دليل آورد . او كتابی به نام " رساله فی استحسان الخوض فیعلم الكلام " نوشته است ( 1 ) .اينجا بود كه اهل الحديث دو دسته شدند : " اشاعره " يعنی پيروانابوالحسن اشعری كه كلام و تكلم را جايز میشمارند ، و " حنابله " يعنیتابعان احمد بن حنبل كه آن را حرام میدانند . در درسهای منطق گفتيم كهابن تيميه حنبلی كتابی در تحريم منطق و كلام نوشته است ( 2 ) . معتزله از ناحيه ديگر نيز منفور عوام شدند ، و آن ، غائله " محنت ةبود زيرا معتزله بودند كه با نيروی خليفه مأمون میخواستند مردم را به زورتابع عقيده خود در حادث بودن قرآن بنمايند ، و اين حادثه به دنبال خودكشتارها و خونريزيها و زندانها و شكنجهها و بی خانمانيها آورد كه جامعهمسلمين را به ستوه آورد . عامه مردم ، معتزله را مسؤول اين حادثهمیدانستند و اين جهت سبب بيزاری بيشتر مردم از مكتب اعتزال شد . پاورقی : . 1 اين رساله در ذيل كتاب " اللمع " او چاپ شده است و عبدالرحمنبدوی همه آن را در جلد اول " مذاهب الاسلاميين " صفحات 15 - 26 نقلكرده است . . 2 رجوع شود به كتاب " ابن تيميه " تأليف محمد ابوزهره . |