لااقل بر عنصر آزادگی و غنای نفس تكيه دارد ، هر چند تعبيری نارسا از آندارد و به افراط كشيده میشود . ولی در فلسفه اپيكور هيچ عنصری متعالیديده نمیشود . و لهذا به همان معنی كه مكتب شك ، فاقد نظريه اخلاقی است، اپيكوريسم نيز فاقد نظريه اخلاقی است . در باب فلسفه لذت از دو نظر میتوان بحث كرد : يكی از نظر روانشناسیو يكی از نظر اخلاقی . آنچه از نظر روانشناسی مطرح است اين است كه آيا محرك اصلی انسان درهمه كارها ، و غايت نهائی انسان از هر فعاليتی لذت و يا فرار از الماست يا نه ؟ بحث دلكشی است كه فعلا مجال بحث در آن نيست ، و تحقيقاين است كه چنين نيست . اما از جنبه اخلاقی ، آنچه مطرح است اين است كه آيا خير و خوبی وفضيلت مساوی است با لذت ؟ و به عبارت ديگر آيا آنچه ارزش ذاتی داردلذت است يا نه ؟ البته جواب اين پرسش نيز منفی است . اين نكته را لازم است اضافه كنيم كه نظر به اينكه در عصر ما اپيكوريسمبه مفهوم عاميانه و مبتذلش عملا رايج شده است ، عدهای میخواهند برخیبزرگان انديشه و فلسفه و عرفان را منسوب به اين مكتب نمايند ، مثلا خيامو يا حافظ را . مدعی هستند كه خيام و حتی حافظ مردانی لذت پرست ، دم غنيمت شمار ولاابالی بودهاند . مخصوصا درباره خيام عقيده بسياری همين است . آنچه مسلم است اين است كه خيام رياضيدان فيلسوف چنين نبوده و چنيننمیانديشيده است . از ظاهر اشعار منسوب به |